۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

دختری روی تخت آی.سی.یو در بیمارستان جکسون میامی فلوریدا




سلام نمی دونم تا حالا تو غربت گیر کردین یا نه ,راستش من چشیدم حالا اگر تو این غربت هم زبانی را هم نداشته باشی که بدتر بدتر از همه این که سلامت نباشی و باز هم وخیم تر اینکه پدر و مادر هم در کنارت نباشند و باز هم ناراحت کننده تر اگر دختر باشی!


دختری به نام موناست در میامی روی تخت آی سی یو واقعا شرایط اش ناراحت کننده است


وقتی این مطلب را در وبلاگ اش خوانده ام ناراحت شدم بسیار زیاد اصلا صحت این موضوع را تایید یا تکذیب نمی کنم ولی به عنوان یک ایرانی دلم گرفت و خواستم کاری کرده باشم همین!(خوب بررسی کنید اگر واقعی نبود گول نخورین بعد بگین من گفتما)

http://mona-zarei.blogfa.com

اسم من مونا است، من این نامه را از روی تخت آی.سی.یو در بیمارستان جکسون میامی فلوریدا برای شما می نویسم. من دانشجوی دکترای برق در دانشگاه بین المللی فلوریدا هستم. بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه صنعتی شریف تهران در تابستان ٢٠٠٧ از چندین دانشگاه آمریکا بورس تحصیلی گرفتم. من فلوریدا را برای تحصیل انتخاب کردم و در آگوست ٢٠٠٧ وارد دانشگاه شدم. متاسفانه ٤ ماه بعد از اقامتم در آمریکا در نوامبر ٢٠٠٧ بیمار شدم و پزشکان بیماریم را یک بیماری نادر خونی تشخیص دادند. این بیماری بتدریج باعث نارسایی مغز استخوانم شده است.با وجود تاثیرات شدید و عوارض ناشناخته و تحمل ناپذیر این بیماری من به تحصیل، تدریس و تحقیق دانشگاه ادامه دادم تا بورس و بیمه ام را حفظ کنم. پزشکان تمام تلاش خود را انجام داده اند ولی نتیجه ای حاصل نشده است و من هر روز با عوارض مختلف این بیماری دست به گریبانم.

در حالی که من بسیار به حضور و حمایت والدینم نیازمندم، آنها هنوز موفق به گرفتن ویزا نشده اند. من یک دختر 26 ساله در یک کشور غریب 2 سال به تنهایی با این بیماری غریب و لاعلاج جنگیده ام. دور بودن از خانواده و بستری شدن در بیمارستان که دیگر زندگی روزانه من شده است، من را از نظر جسمی و روحی از پای در آورده است.

در اکتبر ٢٠٠٩ با دردی شدید وارد بخش اورژانس بیمارستان شدم، هر چند این اولین بار نبوده که من در شرایط اورژانس بوده ام، اما این بار طاقت فرساترین تجربه من بوده است. اکنون 2 ماه است که من به طور مداوم در ICU بستری می شوم. تیم پزشکی من به این نتیجه رسیده است که تنها راه نجات من پیوند مغز استخوان است.من بانکهای بسیاری را برای مغز استخوان جستجو کرده ام اما نتیجه مایوس کننده بوده است. چون از نظر علمی احتمال پیدا کردن اهدا کننده از میان ایرانیان برای من بیشتر است، چشم امیدم به حمایت شما ست.

برای پیدا کردن اهدا کننده مناسب نیاز به تست DNA است. این تست بسیار ساده بوده و از طریق آزمایش روی بزاق دهان قابل انجام است که خود نیز می توانید به راحتی این نمونه را تهیه کنید که هزینه ای هم در بر ندارد. سازمان PACI که خدماتی برای بیماران ایرانی سرطانی مقیم آمریکا ارایه می دهد، این امکان را فراهم کرده که شما بتوانید این تست را تا پایان ماه ژانویه 2010 به طور مجانی انجام دهید.

می دانم که زمان محدود است ولی من به کمک و همیاری شما امیدوارم.

اگر شما به عنوان اهدا کننده مناسب تشخیص داده شدید پیوند مغز استخوان انجام می شود. ولی این پیوند نیازی به عمل جراحی ندارد. آنچه نیاز است فقط مقداری از خون شما است. پزشکان سلول های بنیادی از خون شما را به من تزریق می کنند. ماههای اخیر، این بیماری من را به وضعیت نا امید کننده ای رسانده است، نمی دانم چه مدت زنده خواهم بود ولی این را می دانم که تنها چیزی که می تواند مرا زنده نگه دارد پیوند مغز استخوان است. من به کمک شما چشم امید دوخته ام و فکر اینکه چنین ایرانیان مهربانی در اطراف من حضور دارند مرا به آینده و زندگی ام امیدوار می کند. من واقعاً به کمک و همیاری شما برای یافتن اهدا کننده مناسب نیاز دارم.

یک نجات دهنده باشید.

با احترام
مونا زارعی

۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

داستانک عشق

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگیباشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی،دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت، دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره عشق دلیل میخواد؟ نه!معلومه كه نه!! پس من هنوز هم عاشقتم عشق واقعی هیچوقت نمی میرهاین هوس است كه كمتر و كمتر میشه و از بین میره "عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم"ولی عشق كامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم"سرنوشت تعیین میكنه كه چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حكم می كنه كه چه شخصی در قلبت بمونه

افتخار ما به شجاعت بی وصف حسین

سلام خوبین؟خوبم
عزاداری هاتون مورد قبول ایزد مننان بعضی فکر می کنند گریه کردن در ماه محرم سودمند ترین کار چه برای آخرت و چه برای دنیاست!

ولی,من امیدوارم در عزاداری ها این را از یاد نبرده باشید که امام حسین(ع)به سوی شهادت شتافت تا افرادی را که از یاد خدا غافل شده بودند را به خود آورد منظورم این است برای خدا و نزدیکی بیشتر به خدا و گذشتن خدا از سر گناهانمان آه و زاری کنیم,نمی دانم چرا سعی بر این نمی کنیم تا بیشتر ابعاد حرکت و زندگی امام حسین را بشناسیم و به شجاعت بی مثال امام حسین پی ببریم او با آن که میدانست خود و خانواده اش در صحرا کربلا کشته و اسیر می شوند باز برای انجام فریضه آسمانیش و رضای خدا به راهش ادامه داد بعد ما می خواهیم برای مظلومیت او گریه کنیم؟؟؟
مایه افتخار ما به شجاعت امام حسین است و باید بگرییم که حسین کجا بود و ما کجا هستیم,بر جایگاه خود بگرییم.
بر این بگرییم که او را از دست دادیم و بر شجاعتش افتخار و احساس غرور کنیم.

اگر با من موافق یا مخالفید حتما نظر بدهید شاید شما بتوانید ما را در راه درست قرار دهید منتظرم.

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

داستانک(انتظار)

تا حالا فکر کرده اید با دیگران چگونه برخورد می کنیم؟یا اصلا چقدر از انتظارات دیگران را برآورده میکنیم؟
فکر می کنم بیش از این که به دنبال برآورده کردن انتظارات دوستانمان باشیم به دنبال برآورده شدن انتظاراتمان می گردیم
شاید آنطور که ما قضاوت می کنیم نباشد,بیاید متفاوت بی اندیشیم,آیا حاضرید؟
**************************************************************
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است...به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است ، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...« ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی ، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید ، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:« عزیزم ، شام چی داریم؟ » جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: « عزیزم شام چی داریم؟ » و همسرش گفت:« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !!

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

مغز انسان همان جا که به وسعت یک دنیاست!


می‌گویند فلانی مغز تجارت است؛ فلانی مغزش مثل ساعت کار می‌کندو... این آدم‌هایی که مغزشان حسابی کار می‌کند، به نظر شما مغزشان با دیگران چه تفاوتی دارد؟ مغزشان بزرگ‌تر است؟

اگر این‌طوربود، الان باید وال باهوش‌ترین موجود دنیا می‌بود! با20 واقعیت جالب مغزی، از همین دست، آشنا شوید:

مغز یک انسان معمولی چیزی در حدود 1300 تا 1400 گرم می‌باشد، چیزی در حدود یک کیسه شکر.
مغز انسان از مغز فیل‌ها کوچک‌تر است. این در حالی است که مغز انسان از مغز میمون‌ها بزرگ‌تر است. مغز یک میمون وزنی معادل 95 گرم دارد! مغز سگ‌ها چیزی در حدود 72 گرم و گربه‌ها 30 گرم برآورد می‌شود.
وزن مغز انسان 2 درصد از کل وزن بدن او را تشکیل می‌دهد. حداکثر عرض آن 14میلی‌متر، طول 167 میلی‌متر و ارتفاع 93 میلی‌متر دارد.
در ماه‌های اولیه بارداری، یاخته‌های عصبی مغز با سرعتی معادل 2500 نرون در دقیقه تولید مثل می‌کنند.
60 درصد کل حجم مغز را سلول‌های سفید و 40 درصد آن را سلول‌های خاکستری تشکیل می‌دهند.
سرعت انتقال اطلاعات در نرون‌های مختلف، متفاوت است. نرخ این انتقال می‌تواند به کندی 5/0 متر در ثانیه و یا به تندی 120 متر بر ثانیه باشد. رقم 120 متر در ثانیه معادل عددی نزدیک به 431 کیلومتر در ساعت است.
75 درصد از مغز یک انسان را آب تشکیل می‌دهد.

مغز انسان قادر است بیش از همه اتم‌های موجود در دنیا، ایده در خود داشته باشد و آنها را تجزیه و تحلیل کند!

اگر می‌شد نیرویی که در مغز جریان دارد را مهار کرد، به واسطه آن می‌توانستید یک لامپ 10 واتی را روشن نگه دارید.

20 درصد از کل اکسیژنی که در بدن پمپاژ می‌شود، به مغز می‌رسد.

در حدود 75 میلی‌لیتر از خون در هر دقیقه به مغز پمپاژ می‌شود.
مغز شما حاوی 100 میلیارد یاخته عصبی است. یعنی چیزی در حدود 166 برابر کل افرادی که روی کره زمین زندگی می‌کنند.

کل مقوله‌های مربوط به «تفکر» توسط جریان الکتریسته و تغییر و تحولات شیمیایی میسر می‌شوند.
وال بزرگ‌ترین مغز را دارد، به طوری که وزن مغز این حیوان چیزی نزدیک به 6 کیلوگرم است.

با در نظر گرفتن نسبت وزن کلی بدن به وزن مغز، انسان‌ها بزرگ‌ترین مغز را نسبت به وزن بدن خود دارند.
مغز انیشتین بزرگ‌تر از افراد عادی نبوده است. هوش بالای او به واسطه پیوند‌های ایجاد شده میان سلول‌های عصبی مغزش ایجاد شده بود. هر زمان که شما چیز جدیدی یاد می‌گیرید، یک ارتباط جدید میان سلول‌های مغزتان ایجاد می‌شود.
پس از مرگ آلبرت ، مغز او بدون اجازه خانواده توسط هاروی بیرون آورده شد. هاروی مغز آلبرت را به خانه‌اش برد و داخل یک ظرف شیشه‌ای دهان گشاد نگهداری کرد، هرچند او بعدها به دلیل انجام این کار از محل کارش که مخصوص تشریح اجساد بود اخراج شد. چند سال بعد، هاروی از هنس پسر بزرگ آلبرت برای مطالعه و بررسی مغز پدرش اجازه گرفت و تکه‌هایی از مغز آلبرت را برای دانشمندان در سرتاسر دنیا فرستاد. یکی از دانشمندان برکلی با مطالعه قسمتی از مغز آلبرت متوجه شد که در مغز او در مقایسه با یک شخص طبیعی، به طور قابل توجهی سلول‌های گلیال که مسوول ترکیب کردن و مرتب کردن اطلاعات هست وجود دارد. در مطالعه دیگر، پروفسور ساندرا ویتسون فهمید که مغز آلبرت دارای کمبود یک چین خاصی از مغزش است که شکاف سیلوین نامیده می‌شود. این استخوان‌بندی غیرمعمول به عصب‌ها در مغز آلبرت اجازه می‌دهد که بهتر با دیگران رابطه برقرار کند. نتایج مطالعه دیگری نشان می‌داد که در مغز آلبرت بزرگی آویختگی جداری زیرین که اغلب درگیر توانایی‌های ریاضیات هست، بیشتر از افراد معمولی بود.
مردان از زنان باهوش‌ترند چون وزن مغزشان 10 درصد بیشتر است؟ نه، این اشتباه است. با این حساب، ‌فیل‌ها‌ از آدم‌ها خیلی باهوش‌ترند چون وزن مغزشان 5 برابر است. داشتن مغز بزرگ‌تر به معنای باهوش‌تر بودن نیست. کاملا طبیعی است كه عضلات نیرومند یك فیل، در مقایسه با عضلات یك گربه، باید تحت كنترل مغز بزرگ‌تری باشد. به همین دلیل است كه فیل 6 هزار گرم مغز دارد و گربه، 30 گرم.عملكرد كامپیوتر مثل مغز نیست؛ خیلی فرق دارد! شاید بگویید اصلا كامپیوترهای اولیه را با الگوگیری از عملكرد مغز ساخته‌اند ولی نورولوژیست‌ها در پاسخ به شما می‌گویند اگر قدرت تمام كامپیوترهای دنیا را با هم جمع كنید، باز هم قدرتش به مغز انسان نمی‌رسد؛ یعنی ساختار مغز ما آن‌قدر پیچیده است كه تشبیه‌اش به كامپیوتر، لااقل عصب‌شناسان را به خنده می‌اندازد.
وقتی می‌خوابیم، مغزمان استراحت نمی‌كند! یكی از تفاوت‌های بارز مغز و كامپیوتر، همین است.

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

بستنی قیفی دوستیم با هم باشه؟

سلام تا حالا هر وبلاگی که بهتون معرفی کردم دوستای قدیمی من بودند ولی این دوستی را که می خواهم معرفی کنم ماجراها دارد دوستیمان,از تقاضای تبادل لینک من آغاز شد,ادامه ماجرا در وبلاگ دوستمان موجود است,به هر حال ماجرا به آنجایی رسید که ما قرار گذاشتیم برای هم دوستان خوبی باشیم,نظرت شما دوستان برای من بسیار ارزشمند است منتظر نظراتتان در مورد اتفاقاتی که افتاده و راهنمایی شما برای بهتر شدن دوستیمان هستم.
دوست خوبم صادق امیدوارم از دست من دلگیر نباشی و خلاصه این داستان تبادل لینک ما انجام شود,ممنونم.

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

باز همان کوچه

فریدون مشیری نامی ماندگار در ادبیات وطنم ایران بی شک نمی توان کسی را یافت که شعر کوچه او را دوست نداشته باشد
حتما برای دوستان شکلاتی زندگینامه استاد مشیری را به زودی پیدا و در وبلاگ قرار می دهم
***************کوچه*******************
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنباله تو گشتم
شوق دیداره تو لبریز شد از جام وجودم شدم ان عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید عطر صد خاطره پیچید
گل صد خاطره خندید
یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در ان خلوت دل خاسته گشتیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه مست تماشای نگاهت
یادم امد تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این اب نظر کن
اب ایینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
با تو گفتم روز اول که نگاهم به تمنای تو پر زد
چو کبوتر به لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نگسستم نرمبدم
باز گفتم که تو صیادی و من اهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندارم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
اسمان صاف و شب ارام
بخت خندان و زمان رام
شاخه ها دست بر اورده به مهتاب
خوشه ی ماه فرو بر اب
شب و صحرا و گل سنگ همه دلداده به اواز شباهنگ
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
***************************************************
دوستان اگر اطلاعاتی در مورد استاد مشیری یا شعر کوچه او دارید یا خاطراتی با این شعر دارید حتما برایم بنویسید,ممنونم

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

نامه ی آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش

پسرم باید بداند که همه ی مردم عادل و صادق نیستند
به پسرم بیاموزید ، که به ازای هر شیاد انسان های درست و صدیق هم وجود دارند
به او بگویید در ازای هر دشمن ، دوستی هست
به او بیاموزید ، در ازای هر سیاستمدار خودخواه رهبر با حمیتی هم وجود دارد
به بیاموزید ، از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد
پسرم را از غبطه خوردن بر حذر دارید
به پسرم بگویید : تعمق کند و به پرندگان در حال پرواز در آسمان دقیق شود .
بگویید به گل های درون باغچه ، به زنبورهایی که در هوا پواز می کنند دقیق شود
به پسرم بیاموزید ، در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد
به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه در جهت خلاف او حرف بزنند
به پسرم یاد بدهید که همه ی حرف ها را بشنود و سخنی که به نظرش درست میرسد انتخاب کند
اگر میتوانید به پسرم یاد دهید که در اوج اندوه تبسم کند
بگویید میتواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند اما قیمت گذاری برای دل بی معنا است
ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید و بگویید هرگز تسلیم هیاهو نشود

۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

ارزش خار

شاید آن که فکر می کنیم مزاحم است پلی باشد برای ما بسوی خوشبختی,زود قضاوت نکینم
*************************************************
غنچه از خواب پریدو گلی تازه به دنیا آمد
خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنیدخار رنجید
ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی آمد نزدیک
گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید
و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام

اگر زندگی اجبار بود!


کاش زندگی اجبار بود نه اختیار
در این صورت شیطونی وجود نداشت تا آدم ها را به جهنم بکشد
اصلا در این صورت نیازی به جهنم نبود
در این صورت دلی نمی شکست
در این صورت اشکی جاری نمی شد
در این صورت کسی دل تنگ نمی شد
در این صورت غم بر روی انسان ها تاثیر نمی گذاشت
در این صورت کسی از سختی های زندگی نمی نالید
در این صورت کسی از شکست عشقی دنیا را برای خودش تار نمی کرد
در این صورت وجدان می مرد
اما ...نمی توان همه و همه را با یک خنده و این که خودمان انتخاب کنیم و بگوییم خئایا ممنونم,عوض کرد!

سر جلسه امتحان!

به مناسبت نزدیک شدن به فصل امتحانات این شعر بی مناسبت نیست

چگونه دروغگو ها را بشناسیم؟

شاید مطلب ذیل بی ارتباط با سوال هفته نباشد,اگر بتوانیم بفهمیم چه کسی دروغ می گوید شاید زندگیمان بهتر شود,می گویم شاید چون به شرطی این اتفاق می افتد که خودمان دروغگو نباشیم(بلا نسبت دوستان شکلاتی!!!)
افراد دروغگو معمولا از نظر نوع رفتاری با یکدیگر شباهت بسیاری دارند که دانستن برخی از خصوصیات به ما کمک می کند که تا حدودی انسان دروغگو را بشناسیم برخی از علائم و روشهایی که باعث شناهخت دروغگو می شود عبارتند از
1
چشمان کسانی که دروغ می گویند یا بازتر از حد معمول است یا دائما چشمهای آنان به نقاط مختلف حرکت می کند. در عین حال آنها معمولا از نگاه مستقیم به شما احساس ناراحتی می کنند و سعی می کنند مستقیما به شما نگاه نکنند
2
گاهی اوقات افراد دروغکئ بخشی از صورت یا دهانشان را هنگام حرف زدن می پوشانند.
3
وقتی از آنها سوال می شود دماغ یا گوششان را به حالت عصبی می خارانند.
4
فرد دروغگو معمولا هنگام حرف زدن حرکت اضافی زیادی از خود بروز می دهد.
5
در هنگام حرف زدن زیاد تپق می زنند و اشتباهات فراوان گفتاری را سعی می کنند به گونه ای بپوشانند.
6
آنها همیشه کلی گویی می کنند و بارها این کلیات را تکرار می کنند و با این کار تلاش می کنند تا خودشان را قانع کنند.
7
آنها سعی می کنند به گونه ای گیج و مبهم سخن بگویند و با این کار به شما اجازه نمی دهند تا حرفهای آنان را تجزیه کنید.
8
هنگامی که سعی دارید در مورد موصضوع مورد بحث از آنها سوال کنید بلافاصله موضوع بحث را عوئض می کنند.
9
حتی سوال شما را متوجه شوند چنین وانمود می کنند که سوال شما را نشنیده اند و با این کار به بحث خاتمه می دهند.
10
اگر می خواهید مطمئن شوید مه او دروغ کفته است چند روز بعد راجع به موضوعی که در مورد آن دروغ گفته است ار او سوال کنید تا برایتان یک داستان با مظالب متفاوت تعریف کند.
11
اگر قدری به صحبت آنها شک دارید شما را متهم به بی اعتمادی می کند و خیلی سریع با این کار به بحث خاتمه می دهد.
12
آدم های دروغگو معمولا پر حر ف هستند و در مورد هر چیزی اظهار نظر می کنند.
13
افراد دروغگو معمولا کسانی هستند که در زندگی شخصی یا خانوادگی دچار مشکل هستند. پس در مورد حرفهای چنین افرادی بیشتر دقت نمایید.
14
تن صدای افراد دروغگو در هنگام دروغ گفتن معمولا بالاتر از حد طبیعی است.
15
خنده های بی دلیل و بی گاه در هنگام صحبت کردن یکی دیگر از علائم افراد دروغگو است
16
آدمهای دروغکو همیشه سعی می کنند حرفهای زیبا و جذاب به زبان بیاورند و با این کار می خواهند امکان کشف حقیقت را از ما سلب کنند.نکته پایانی این که اگر چه که شاید افراد دروغگو در کوتاه مدت بتوانید حقیقت را از دیگران پنهان کنند اما زمان باعث خواهد شد که همیشه افراد دروغگو رسوا شوند و هیچ گته حقیقت پنهان نخواهد ماند, اگرچه شاید مدت زمان طولانی پنهان بماند

عاقبت چت!!!


۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

عشق به زبانی دیگر!

شاید زبان بیگانه دانستنش دنیایی جدید را بر روی آدمی باز کند دیگر گذشت زمانی که اکثریت مردم عامی ارزش زبان دوم را نمی دانستند و باید با آنها ساعت ها سر و کله می زدی تا ثابت کنی زبان دوم چیز بدی نیست مخصوصا اگر انگلیسی که بود روزها طول می کشید,امروزه فراگیری زبان دوم از همان دوران کودکی آغاز می شود جملات زیر عاشقانه است از کودکان با سواد خواهش می کنم مطلب دیگری از وبلاگ را مطالعه کنند تا دنیای جدیدشان بوی عشق و عاشقی نگیرد!!!
عشق اقیانوس وسیعی است که دو ساحل رابه یکدیگر پیوند میدهد
love is wide ocean that joins two shores
زندگی بدون عشق بی معنی است و خوبی بدون عشق غیر ممکن
life whithout love is none sense and goodness without love is impossible
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلند تر خواهد بود
love is something silent , but it can be louder than anything when it talks
عشق آن است که همه خواسته ها را برای او آرزو کنی
love is when you find yourself spending every wish on him
عشق گلی است که دو باغبان آن را می پرورانند
love is flower that is made to bloom by two gardeners
عشق گلی است که در زمین اعتماد می روید
love is like a flower which blossoms whit trust
عشق یعنی ترس از دست دادن تو
love is afraid of losing you
پاسخ عشق است سوال هر چه که باشد
no matter what the question is love is the answer
وقتی هیچ چیز جز عشق نداشته باشید آن وقت خواهید فهمید که عشق برای همه چیز کافیست
when you have nothing left but love than for the first time you become aware that love is enough
زمانی که همه چیز افتاده است عشق آن چیزی است که بر پا می ماند
love is the one thing that still stands when all else has fallen
عشق مثل هوایی است که استشمام می کنیم آن را نمی بینیم اما همیشه احساس و مصرفش می کنیم و بدون ان خواهیم مرد
love is like the air we breathe it may not always be seen, but it is always felt and used and we will die without it

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

ازدواج چیست؟

زن : بازم جلو جمع به من گفتی احمق؟
شوهر : ببخشید عزیزم! نمی دونستم این راز باید فقط بین من و تو باقی بمونه!!
این از من و حالا یه داستان از وبلاگ دوستان:
*************************************************************
پیش بابایی می روم و از او می پرسم: «ازدواج چیست؟»، بابایی هم گوشم را محکم می پیچاند و می گوید: «این فضولی ها به تو نیومده، هنوز دهنت بوی شیر میده، از این به بعد هم دیگه توی خیابون با دخترای همسایه ها لی لی بازی نمی کنی، ورپریده!»، متوجه حرف های بابایی و ربط آنها به سوالم نمی شوم، بابایی می پرسد: «خب حالا واسه چی می خوای بدونی ازدواج یعنی چی؟!»، در حالی که در چشمهایم اشک جمع شده است می گویم: «بابایی بهتر نیست اول دلیل سوالم رو بپرسید و بعد بکشید؟!»، بابایی با چشمانی غضب آلوده می گوید: «نخیر! از اونجایی که من سلطان خانه هستم و توی یکی از داستان ها شنیدم سلطان جنگل هم همین کار رو می کرد و ابتدا می کشید و سپس تحقیقات می کرد، در نتیجه من همین روال را ادامه خواهم ...» بابایی همانطور که داشت حرف می زد یک دفعه بیهوش روی زمین افتاد، باز هم مامانی با ملاقه سر بابا رو مورد هدف قرار داده بود، این روزها مامان به خاطر تمرین های مستمرش در روزهای آمادگی اش به سر می بره و قدرت ضربه و هدفگیری اش خیلی خوب شده، ملاقه با آنچنان سرعتی به سر بابایی اصابت کرد که با چشم مسلح هم دیده نمی شد.
مامانی گفت: «در مورد چی صحبت می کردین که باز بابات جو گیر شده بود و می گفت سلطان خونه است؟!»، و من جواب دادم: «در مورد ازدواج»، مامانی اخمهاش توی همدیگه رفت و ماهیتابه رو برداشت و به سمت بابایی که کم کم داشت بهوش می یومد قدم برداشت، مامانی همونطور که به سمت بابایی می یومد گفت: «حالا می خوای سر من هوو بیاری؟! داری بچه رو از همین الان قانع می کنی که یه دونه مامان کافی نیست؟! می دونم چکارت کنم!»، مامانی این جمله رو گفت و محکم با ماهیتابه به سر بابایی زد و بابایی دوباره بیهوش شد.
بعد از بیهوش شدن بابایی، مامان ازم خواست کل جریان رو براش توضیح بدم، منهم گفتم که موضوع انشا این هفته مون اینه که «ازدواج را توصیف کنید.»، بابایی که تازه بهوش اومده بود گفت: «خب خانم! اول تحقیق کن، بعد مجازات کن! کله ام داغون شد!»، و مامانی هم گفت: «منم مثل خودت و اون آقا شیره عمل می کنم، عیبی داره؟!»، بابایی به ماهیتابه که هنوز توی دستای مامانی بود نگاهی کرد و گفت: «نه! حق با شماست!»، مامانی گفت: «توی انشات بنویس همه ی مردها سر و ته یه کرباس هستند!» بابابزرگ که گوشه ی اتاق نشسته بود و داشت با کانالهای ماهواره ور می رفت و هی شبکه عوض می کرد متوجه صحبت های ما شد و گفت: «نوه ی گلم! بیا پیش خودم برات انشا بگم!»، مامانی هم گفت: «آره برو پیش بابابزرگت، با هشت ازدواج موفق و دوازده ازدواج ناموفقی که داشته می تونه توضیحات خوبی برات در مورد ازدواج بگه!»پیش بابابزرگ می روم و بابابزرگ می گوید: «ازواج خیلی چیز خوبی است، و انسان باید ازدواج کند ... راستی خانم معلمتون ازدواج کرده؟ چند سالشه؟ خوشـ ...»، بابابزرگ حرفهایش تمام نشده بود که این بار ملاقه ای از طرف مامان بزرگ به سمت بابابزرگ پرتاب شد، البته چون مامان بزرگ هدفگیری اش مثل مامانی خوب نیست ملاقه به سر من اصابت کرد.به حالت قهر دفترم رو جمع می کنم و پیش خواهر می روم، نمی دانم چرا با گفتن موضوع انشا در چشمانم خواهرم اشک جمع می شود، و وقتی دلیل اشک های خواهر رو می پرسم می گوید: «کمی خس و خاشاک رفت توی چشمم!»، البته من هر چی دور و برم رو نگاه می کنم نشانی از گرد و خاک نمی بینم، به خواهر می گویم: «تو در مورد ازدواج چی می دونی؟» و خواهرم باز اشک می ریزد.ما از این انشا نتیجه می گیریم بحث در مورد ازدواج خیلی خطرناک است زیرا امکان دارد ملاقه یا ماهیتابه به سرمان اصابت کند، این بود انشای من، با تشکر از اهالی خانه که در نوشتن این انشا به من کمک کردند!

کودکان وبلاگ نویس خارج از کشور!



وبلاگ‌نویسی به دنیای کودکان نیز راه یافته است. پارمیدا مصطفائی، اروند درویش و محمد پارسا فطرس از وبلاگ‌هایشان سخن می‌گویند، وبلاگ‌هائی که از مرگ پدر بزرگ تا فیلم مورد علاقه و آزاد کردن فنج‌ها را در بر‌می‌گیرد.
کودکان امروز با اینترنت بزرگ می‌شوند. آنها مسحور این دنیای مجازی، غرق در گشت‌زنی،‌کشف و گاهی هم خلق
می‌شوند. دنیای امروز این فرصت را به کودک داده تا در این دنیای مجازی به نام خود بنویسد و از شادی‌هایش و امیدهایش بگوید. مهم نیست واقعه چه باشد، هر چه که باشد اگر در ذهن کودک تکانی اثربخش ایجاد کند، او از آن می‌نویسد.
آن واقعه می‌تواند آزاد کردن فنچ‌های
پارمیدا باشد که چون طاقت بودن در قفس را نداشتند،‌در اتاق آزادانه می‌چرخیدند، اما در اتاق هم آنقدر بی‌قراری کردند تا بالاخره آزاد شدند: «مثلا همین‌جوری پی‌پی می‌کردن، رو تابلوهامون پی‌پی‌می‌کردن، تخم‌هاشونم خوردند، بعد قفس رو باز کردم، پنجر‌ه‌رو باز کردم، آزادشون کردم، آزادشون کردم برن دوست پیدا کنند.».

یا ماجرای رفتن به نمایشگاه کتاب: « اووو، یادمه رفتم نمایشگاه کتاب پیش خاله‌سارا. بعد اونجا ماهیگیری کردم، نقاشی کردم، قاب عکس هم درست کردم، بعد ماهی هم گرفتم اوردم خونه. ماهی راستکی‌ نه‌ها، ماهی اسباب‌بازی.».
پارمیدا مصطفایی، دختر ۶ ساله‌ی محمد مصطفایی، وکیل دادگستری در تهران، است. او می‌گوید، از ۵ سالگی وبلاگ نوشته چون: « بابام گفت، من هم قبول کردم.».
پارمیدا از پدر وبلاگ‌نویس و مادرش کمک می‌گیرد: «من می‌گم به مامان یا بابام می‌نویسه.».

نقش‌والدین در وبلاگ‌نویسی کودکان
به نظر می‌رسد والدین وبلاگ‌نویس و علاقمند به نوشتن در سوق دادن کودکان به وبلاگ‌نویسی تأثیر بسزایی دارند،‌مانند اروند درویش، پسر ۹ ساله‌ی محمد درویش که خود نویسنده‌ی وبلاگ "مهار بیابان‌زایی" است.

وبلاگ
اروند هم گاهی مانند پدرش رنگ و بوی دفاع از محیط زیست را دارد، مثل روزی که اروند از کندن علف‌ها ناراحت شد و با بچه‌ها دعوا کرد: «من رفتم پیش بچه‌ها بعد بچه‌ها هی علف‌ها رو می‌کندن بعد من بهشون گفتم نکنین، بعد اونها برای اینکه منو بیشتر اذیت کنن بیشتر دوتا ـ پنج‌تا پنج‌تا می‌کندند.».
اروند می‌گوید، تحت تأثیر پدرش و با کمک او از ۴ سالگی شروع به وبلاگ‌نویسی کرده است. او می‌گوید: ‌وبلاگ نوشته‌ام چون «دلم می‌خواست که خاطرات زندگیم و همه چیزم یادم باشه.».

اروند از چه می‌نویسد؟ گاهی از خاطرات خوش: «امروز من رفتم رتبه‌ی اول در کشور شدم. می‌خوام این رو هم بنویسم که بزرگ شدم یادم باشه.».
یا گاهی هم از اتفاقات بد، مثل روزی که در پیتزا فروشی پدر ناراحتش کرد: « من دلم می‌خواست، همه چیز رو خودم بیارم. مسئولیت‌پذیر باشم بعد ناراحت شدم که پدرم نذاشت
همه‌ش رو بیارم.».
یا روزی که پدربزرگ مرد: « آخه اون شب بارون اومد بعد من از دائیم پرسیدم، دائی جان چرا امشب بارون میاد. امشب که فصل تابستونه غیر ممکنه که بارون بیاد، بعد دائیم گفت، وقتی آدم‌های خوب می‌میرند، بارون می‌باره.».
اندوه مرگ یک عزیز در وبلاگ
محمد پارسا فطرس ، پسر ۹ ساله‌ای که از ۴ سالگی مقیم آلمان است نیز به چشم می‌خورد. او می‌گوید، وبلاگ‌نویسی را از ۷ سالگی به تشویق پدرش که خود نویسنده‌ی یک وبلاگ است شروع کرده و در نوشتن آن گاهی از پدر و مادر کمک می‌گیرد: «بابای من از قبل وبلاگ داشت و بهم گفت که خیلی خوبه که تو هم داشته باشی و من خودم گفتم باشه.».
پارسا از چه می‌نویسد؟: «چیزهایی که دوست دارم از مدرسه‌ام، از دوستام، دیگه از خودم می‌نویسم که مثلا چی می‌خورم یا اگر مادربزرگم بمیره این رو می‌نویسم.».
پارسا از دوستانش می‌نویسد: «هفت تا دوستم دارم یه‌دونش ترکه. در مورد اونهایی که از همه بیشتر دوست دارم می‌نویسم.».
پارسا هم گاهی از محیط زیست می‌‌نویسد: « مثلا در مورد اینکه آدم‌ها زیاد درخت خراب نکنن، که بیشتر از دوچرخه استفاده کنند به جای ماشین.» و گاهی از فیلم و DVD که خیلی دوستش دارد، مثل فیلم der König von Narnia یا "شاه نارنیا": « اونو خیلی می‌بینم. یه چیزی مثل جنگه اما جنگ نیست که چهار تا بچه‌اند که جنگ می‌کنند.».
اما دنیای پارمیدا کمی رنگین‌تر است، مثل روزی که در مدرسه سرود ایران را خواند: «یادم می‌آد وقتی می‌خواستیم ایران رو بخونیم لباس محلی پوشیدیم. همه‌دوستام لباس پوشیده بودند. همه‌شون رنگارنگ شده بودند. دوستم الناز مثل عروس شده بود.».
یا روزی که مونوپولی برایش خریدند: «مونوپولی خیلی باحاله. باهاش بازی کردم. یه چیزم داره باید خونه درست کنیم. باید سه تا بذاریم یه سقف روش بذاریم، خونه درست باشه تا بالا. طلایی‌هم هست، او طلایی‌ها رو باید آخر سر بذاریم. هر کی اول از هم طلایی‌ها رو گذاشت، اون برنده است.».
یا روزی که او پدر را بخشید: «اون موقع داشتیم شوخی می‌کردیم. بابام می‌خواست منو گاز بگیره، بازی کردیم، یکهو سرم خورد به این گوشه‌ای که سفته درد گرفت. بعد بابام معذرت‌خواهی کرد، بوسش کردم، من هم بخشیدمش.».
حتی روزی که دندانش را مادربزرگ با نخ کشید: «در مورد دندون‌هامم یک ذره صحبت کنیم دیگه. یک روز دندونم لق شد، بعد رفتم پیش مامانم، مامان‌بزرگم با نخ دندونم رو کشید. بعد خون آمد، اما درد نداشت، گذاشتم زیر بالش. یک جایزه‌ی خوشگل گرفتم، اکلیل داشت با چسب‌اکریلی با پروانه. ما باید پروانه‌ها رو رنگ می‌کردیم، من صورتی رنگ کردم، بابام آبی رنگ کرد، اما خط خطی کرد. بعد هم مامانم رنگ نکرد، اما گفت من رنگ کنم.».
پارمیدا،‌اروند و پارسا می‌خواهند وبلاگ‌نویسی را ادامه دهند و برای نوشته‌های بعدی هم طرحی در سر دارند.
پارمیدا: امروز هم می‌خواهم یک پست بذارم در مورد مدرسه، اینقدر خوردم، بعد رفتم توی کتابفروشی کتاب خریدیم. یک توپ هم گرفتم.
اروند: می‌خواهم بزرگ شدم مثل پدرم وبلاگ بنویسم.
پارسا: دوست دارم بعدا هم ادامه بدهم.

نویسنده: فریبا والیات

در رتبه بندي ۱۰۰ دانشگاه برتر خاورميانه، دانشگاه پيام نور بالاتر از بسياري دانشگاهها قرار گرفت

در رتبه بندي ۱۰۰ دانشگاه برتر خاورميانه، دانشگاه پيام نور بالاتر از دانشگاه آزاد و حتي دانشگاههاي سراسري اروميه، الزهرا، شهيد بهشتي و بسياري ديگر قرار گرفت. در اين رتبه بندي كه در هر سال، بر اساس خصوصيات وبومتريك انجام ميشه، دانشگاه پيام نور رتبه ۳۲ خاورميانه و ۳۸۳۲ جهان را براي سال ۲۰۰۸ كسب كرد كه نسبت به سال قبل، ۱۰۸۳ پله صعود داشته است.گفتني است در رده بندي ۱۰۰ دانشگاه برتر خاورميانه دانشگاههاي ايران جايگاه قابل توجهي دارند. در جدول زير اسامي ۱۰۰ دانشگاه برتر خاورميانه همراه با رتبه جهاني آنها آورده شده است.

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

داستانک(عاشقانه)

آیا شما حاضرید برای عشقتان جان فدا کنید؟داستان زیر را با زندگی خود مقایسه کنید نمره عشق شما چند است؟
****************************************************************
زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند.انها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند.زن جوان: یواشتر برو من می ترسممرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره!زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسممردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داریزن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونیمرد جوان: مرا محکم بگیرزن جوان: خوب، حالا می شه یواشتر برونی؟مرد جوان: باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و رویسرت بذاری، اخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنهروز بعد روزنامه ها نوشتندبرخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید.در این سانحهکه بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد،یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشتمرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زنجوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشتو خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودشرفت تا او زنده بماندو این است عشق واقعی. عشقی زیبا

سایت جعلی پیام نور!!!باور کردنی نیست!

عامل سایت جعلی دانشگاه پیام نور که اقدام به درج آگهی استخدام کرده بود دستگیر شد. به گزارش واحد مرکزی خبر ، سرپرست اداره حقوقی دانشگاه پیام نور گفت: متعاقب وصول گزارش تخلف سایت WWW.S-pnu.ac.ir ، موضوع در دادسرای ویژه رسیدگی جرائم رایانه ای از طرف اداره حقوقی دانشگاه پیام نور مطرح و پیگیری شد.رسول ابافت افزود: بر حسب اعلام اداره آگاهی تهران مرتکب در شهرستان هشترود بازداشت و حساب بانکی مربوط مسدود شد.وی گفت: این سایت جعلی با درج آگهی استخدام به نام دانشگاه پیام نور و همچنین اختصاص شماره حسابی جهت واریز مبلغ 000/70ریال به عنوان حق ثبت نام اقدام به اخاذی کرده بود.

سیامک رحیم پور باید جوابگوی اتهاماتش باشد

این که نمی شود هر که دلش خواست به دیگری تهمت بزند سیامک رحیم پور به نظر می آید برای مطرح شدن در مجامع فوتبالی این کار را کرده سیامک جان خدا کمکت کند از این دنیا بگذریم آخرت را فراموش کرده ای؟؟؟
************************************************************
به گزارش خبرگزاري فارس، سيامك رحيم‌پور امروز به دليل شكايت امير قلعه‌نويي به دادگاه رفت تا در مورد برخي از مصاحبه‌هايش توضيح بدهد. در پايان اين جلسه بازپرسي مقرر شد جلسه دوم دادگاه با حضور امير قلعه‌نويي و سيامك رحيم‌پور برگزار شود و اين دو مربي با يكديگر رودررو شوند. به احتمال فراوان دومين جلسه دادگاه هفته آينده برگزار مي‌شود. گفتني است رحيم‌پور مصاحبه‌هايي انجام داد و مواردي را بيان كرده است كه امير قلعه‌نويي به دليل همين اظهارات از مربي استقلال شكايت كرد.

در انتظار پاسخ آزمایشات /ناصر حجازی در بیمارستان بستری شد


به گزارش خبرگزاري فارس، در چند روز گذشته خبرهاي ضد و نقيضي در رابطه با بيماري ناصر حجازي و ابتلاي وي به سرطان ريه مطرح شده اما از سوي هيچ منبعي تاييد نشده است. آتيلا حجازي فرزند سرمربي اسبق استقلال صبح امروز در گفت و گو با خبرگزاري فارس اعلام كرد امروز پزشك ناصر حجازي نوع بيماري وي را مشخص مي كند. اين درحالي است كه دروازه بان سال هاي دور استقلال و تيم ملي امروز در بيمارستان كسري بستري شده است.

دوستان وبلاگ(کلینیک دامپزشکی آهو)

دوستان شکلاتی می خواهم شما را با دو تن از بهترین دوستان و حامیان وبلاگ آشنا کنم,دوستانی که بیشترین اوقات خود را برای خدمت به آفریدگان خالق بی همتا سپری می کنند دوستانی که تمام دانش و توان خود را به کار می گیرند تا بتوانند حیوانی را از مرگ نجات دهند زیرا آنها (مانند ما شکلاتی ها)این طرز تفکر را دارند که حیوانات نیز مانند ما انسانها حق حیات دارند و باید حق آنها را محفوظ دانست, دو دوست ما یعنی دکتر وحید رضاخانی به همراه همسرش دکتر مروارید پشدار توانسته اند تحقیقات علمی متعدد و تاثیر گذار در رشته دامپزشکی انجام دهند و به راحتی می توانید با یک جستجوی کوچک در موتور های جستجو مجموعه ای از این مقالات دسترسی پیدا کنید ,احساس مسئولیت قابل تقدیر آنها باعث شده در شمال کشور با وجود دکترهای دامپزشکی حیوانات خانگی فراوان این زوج بدرخشند.

آرزوی موفقیت برای دکتر های جوانمان و تمام جوانان ایرانی.


در ضمن به زودی وبلاگ http://petclinicahoo.blogspot.com نیز راه اندازی می شود.

معرفی وبلاگ(چشمک)

شاید اغراق نباشد در مورد وبلاگ یکی از دوستان از واژه متفاوت ترین وبلاگ استفاده کنم

قضاوت با شما این شعر مقدمه وبلاگ است:

آدمک آخردنیاست بخند

آدمک مرگ همین جاست بخند

دست خطی که تورا عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند

آدمک مست نشوی گریه کنی کل دنیاسراب است بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند

شما بگویید متفاوت نیست؟

پس حتما به این وبلاگ سر بزنید!

http://twinkle2009.blogfa.com

داستانک(معلولان را دریابیم!)

من خودم فردی بودم که اگر معلولی می دیدم آن روز نهار نمی توانستم بخورم,ولی بعد از اندکی تامل به خود آمدم که مگر آنها چه کرده اند که من با آنها این چنین برخورد می کنیم؟مگر جز این است که آنها باید در برابر خواسته پروردگار خویش سر تعظیم فرود آورده و شرایط خود را بپذیرند؟پس ما هم آنها را در یابیم با شرایط جدیدشان نه محبت بیش از حد نه کم محلی

*********************************************************************************

داستان درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام می خواست به خانه خود بازگردد.سرباز قبل از این که به خانه برسد، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت:« پدر و مادر عزیزم، جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه بازگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.»پدر و مادر او در پاسخ گفتند:« ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم.»پسر ادامه داد:« ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید، او در جنگ به شدت آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم که اجازه دهید او با ما زندگی کند.»
پدرش گفت:« پسر عزیزم، متأسفیم که این مشکل برای دوست تو بوجود آمده است. ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.»پسر گفت:« نه، من می خواهم که او در منزل ما زندگی کند.»آنها در جواب گفتند:« نه، فردی با این شرایط موجب دردسر ما خواهد بود. ما فقط مسئول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را برهم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنی.»در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند. با دیدن جسد، قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد. پسر آنها یک دست و پا داشت!

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

کم وزن‌ترین و کوتاه قدترین نوزاد جهان در 5 ماهگی در کشور چین به‌دنیا آمد


به نقل از خبر آنلاين ، به گزارش روزنامه الرایه، این نوزاد در بیمارستان فودان شهر شانگهای چین به‌دنیا آمد و پزشکان تلاش زیادی برای نجات جان او کردند. قد این نوزاد 26 سانتیمتر است و تنها 413 گرم وزن دارد.این نوزاد توانسته از مرحله خطر که ممکن بود در 100 ساعت اول پس از تولد برای او پیش می‌آمد، پشت‌سر بگذارد. او باید بیش از 3 ماه در فضای شیشه‌ای بماند تا مرحله خطر را کاملاً پشت‌سر بگذارد. مادر این نوزاد یک زن 23 ساله است که بعد از 23 هفته و 4 روز از آغاز بارداری، یک دختر و پسر دوقلو بدنیا آورد. نوزاد پسر چند ساعت پس از تولد فوت کرد.در سال 2004 نیز نوزاد دختری در شهر شیکاگوی آمریکا متولد شد که در هنگام تولد 244 گرم وزن داشت. البته این نوزاد به همراه نوزاد دیگری که دوقلوی او بوده، متولد شده بود.

یك پوسترفروش كنار خیابان گفت:‌ از ابتدای دولت نهم برای صرفه جویی درآمدهای دولت طرح یارانه ها و سهمیه بندی بنزین را مطرح كردم

به نقل از سایت:http://www.seemorgh.com
كاظم جلالی نماینده شاهرود و سخنگوی كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس كه همواره در جمع خبرنگاران در خصوص مسائل مهم هسته‌ای و همچنین اخبار كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مصاحبه می‌كند و خبرهای مهمی به خبرنگاران می‌دهد امروز با یك خبر حاشیه‌ای به جمع خبرنگاران آمد و خود نیز در تعجب این خبر حاشیه‌ای بود.وی پس از خروج از صحن مجلس در جمع خبرنگاران با یك شهروند شاهرودی كه دقایقی قبل با وی تماس تلفنی برقرار كرده بود ، تماس گرفت و در حالی كه صدای آن شهروند از طریق آیفون تلفنش پخش می شد خطاب به جلالی مدعی شد كه طرح یارانه های بنزین را اولین بار در كشور، وی مطرح كرده است.این شهروند شاهرودی در مكالمه تلفنی با جلالی گفت:‌ از ابتدای دولت نهم برای صرفه جویی درآمدهای دولت طرح یارانه ها و سهمیه بندی بنزین را مطرح كردم و پیشنهاد خود را به نمایندگان و برخی مسئولین ارشد نظام در سفر به شهرستان شاهرود ارائه دادم.این شهروند شاهرودی افزود: وقتی پیشنهادم مطرح شد بعدها در سریال شب های برره به این پیشنهاد پرداخته شد و بعد در دستور كار دولت قرار گرفت.این فرد كه خود را یك پوسترفروش كنار خیابان معرفی می كرد، افزود: من بیشتر از 5 كلاس سواد ندارم و پیشنهاد من باعث شد بین 15 تا 16 میلیارد تومان برای كشور صرفه جویی شود، بنابراین مسئولین باید 4 میلیارد تومان از این مبلغ را به من پرداخت كنند.این پوستر فروش كنار خیابان در ادامه خطاب به جلالی تاكید كرد: تاكنون برای دریافت حق الزحمه خود خیلی صبر كرده و مسئولان باید هر چه سریعتر این مبلغ را به وی پرداخت كنند و گرنه انتقام خود را خواهد گرفت!پس از پایان سخنان این فرد و قطع تلفن وی جلالی خطاب به خبرنگاران گفت:‌فرد مذكور تا بحال در این خصوص چندین بار با وی تماس گرفته و این تقاضا را مطرح كرده و حتی یكبار غلامرضا مصباحی مقدم نماینده تهران نیز این مكالمات را گوش كرده است.جلالی در حالی كه لبخند بر لب داشت و می خندید خطاب به خبرنگاران گفت: به نظر شما باید چه جوابی به این فرد بدهیم؟!

اجرای طرح تعویض مکانیزه شناسنامه های افراد بالای 15 سال

رئیس سازمان ثبت احوال کشور از اجرای طرح تعویض مکانیزه شناسنامه های افراد بالای 15 سال از بهمن در کشور خبر داد.
به گزارش واحد مرکزی خبر ، ناظمی اردکانی گفت: در این طرح شناسنامه های دارای نقص و بدون عکس تعویض می شود.وی از تبدیل کارت های شناسایی ملی به کارت هوشمند خبر داد و افزود: کد ملی باید به عنوان تنها سند شناسایی افراد در ایران و جهان هرچه سریعتر رواج یابد.

رییس دانشگاه پیام نور اعلام کرد: با اصلاح آیین‌نامه دوره‌های فراگیر ، ثبت‌نام از داوطلبان این دوره‌ها در نیمه اول دی ماه انجام می‌شود.

حسن زیاری رییس دانشگاه پیام نور اعلام کرد: با اصلاح آیین‌نامه دوره‌های فراگیر ، ثبت‌نام از داوطلبان این دوره‌ها در نیمه اول دی ماه انجام می‌شود.
به گزارش ایسنا ، رییس دانشگاه پیام نور گفت: ثبت‌نام از داوطلبان ورود به دوره‌های فراگیر از 13 دی ماه آغاز می‌شود و آزمون این دوره‌ها نیز اردیبهشت ماه سال آینده انجام خواهد شد.
وی گفت: برای ورود به این دوره‌ها با توجه به اصلاح آیین‌نامه ملاک رتبه‌های علمی است که در آزمون مربوطه کسب می‌شود.
رییس دانشگاه پیام نور مشکلات ایجاد شده در رابطه با دوره‌های فراگیر را مربوط به بیرون از دانشگاه دانست و افزود: هیچ موسسه فراگیری از خارج دانشگاه مجوز فعالیت ندارد و با متخلفان در این زمینه برخورد شده است و در آینده نیز برخورد خواهد شد.50 درصد از ظرفیت پذیرش دانشجو در دانشگاه پیام نور به دوره‌های فراگیر اختصاص دارد.
زیاری با بیان اینکه این دانشگاه ظرفیت پذیرش 300 هزار دانشجو را داراست ، گفت: 50 درصد از این تعداد از طریق آزمون سراسری و بقیه توسط دوره های فراگیر جذب می شوند.

داستانک

آنقدر در زندگی دنبال خوشبختی وموفقیت هستیم که فکر کنم روزی اگر به آن برسیم بی تفائت از کنارش بگذریم
این داستان از سایتی بر داشتم از خودم نیست امیدوارم خوشتان بیاید:
زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با چهره های زیبا جلوي در ديد.به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.»آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.»آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم منتظر می مانیم.»عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف کرد.شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يکي از پيرمردها به ديگري اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پيرمرد ديگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقيت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنيد که کدام يک از ما وارد خانه شما شويم.»زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنيم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولي همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت نکنيم؟»فرزند خانه که سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد کرد:« بگذاريد عشق را دعوت کنيم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بيرون رفت و گفت:« کدام يک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسيد:« شما ديگر چرا مي آييد؟»پيرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي کرديد، بقيه نمي آمدند ولي هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست! »آری… با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

داستانک جدید

یه چیزایی از قدیم یادمه ولی خودم نوشتم:
*************************************************************
روزی مرد جوانی عاشق دختری شد که روشندل بود,همه او را سرزنش می کردند و خرده می گرفتند که تو لیاقتت بیشتر از اینهاست,بعضی نیز عشق زودگذر تعبیر کردند,پسرک گوش نمی داد عاشقانه دخترک را دوست داشت عمرش را به پای او می گذاشت تا او احساس کمبود نکند
روزی از دخترک پرسید:آرزوی تو چیست؟
دخترک گفت:من تو زندگیم یک آرزو دارم آن هم اینکه تو را ببینم ولی افسوس که نشدنی است.
پسرک از اینکه اشک در چشمان دخترک جمع شده بود اندوهگین شد تصمیم گرفت کاری بکند از دکتر ها خواست چشمانش را به دخترک بدهند,دخترک را هم به بیمارستان آورد و به او هم گفت می خواهد آرزویش را بر آورده کند,این بار هم اشک در چشمان دخترک جمع شد ولی این بار اشک شوق بود
عمل با موفقیت انجام شد با چشمان پسر دخترک دنیا را دید,پسرک را نیز دید و به او گفت:تو نابینا هستی!!!من اگر می دانستم تو کوری عمرم را با تو هدر نمی دادم,من رو با تو دیگر کاری نیست
پسرک آرام بر روی تخت نشست و زیر لب خدا را شکر کرد که توانسته بود آرزوی عشقش را بر آورده کند.

گربه فداكار جان صاحبش را نجات داد

مقامات آتش‌نشاني منطقه «اورال» در روسيه اعلام كردند: در يك اقدام عجيب گربه فداكار جان صاحب مستش را از آتش‌سوزي منزل مسكوني‌اش نجات داد.به گزارش ايسنا، رييس دپارتمان آتش‌نشاني «پرم» در اورال روسيه در مصاحبه‌اي با رسانه‌هاي دولتي اين كشور، بيان كرد: اين مرد حين مستي و با سيگار روشن در دستش به خواب رفته بود كه اين واقعه باعث وقوع آتش‌سوزي در آپارتمان محل سكونتش شد، اما گربه اين مرد به موقع موفق شد صاحب خود را از وقوع آتش‌سوزي خبردار كرده و او را از زنده زنده در آتش سوختن نجات داد.اين مقام مسوول دپارتمان آتش‌نشاني در ادامه خاطر نشان كرد: اين گربه فداكار با پريدن بر روي صورت صاحبش و چنگ زدن به وي باعث شد تا اين مرد نجات يابد.در گزارش خبرگزاري ريانووستي آمده است كه ماموران آتش‌نشاني تنها در سه دقيقه به آپارتمان در حال سوختن رسيده و موفق شدند اين آتش‌سوزي را پيش از سرايت به ديگر منازل و ساختمان‌ها خاموش كنند.همچنين در گزارش ماموران آتش‌نشاني منطقه «پرم» آمده است كه به جز اين مرد و گربه‌اش شخص ديگري ساكن اين مجتمع آپارتماني نبوده است.به گزارش ايسنا، بر اساس اعلام دپارتمان بهداشت روسيه، در سال گذشته ميلادي 15 هزار و 165 نفر از جمله 584 كودك در حوادث مرتبط با آتش‌سوزي‌ها در اين كشور جان خود را از دست دادند، اين در حاليست كه در ايالات متحده آمريكا با جمعيتي دو برابر جمعيت روسيه، هر ساله تنها سه هزار و 400 نفر به دليل وقوع آتش‌سوزي جان خود را از دست مي‌دهند، چرا كه مسايل امنيتي در ساختمان‌ها در آمريكا رعايت مي‌شود، اما در روسيه اين مسايل اصلا رعايت نمي‌شود.

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

داستانک

از وبلاگ یکی از دوستان بلند کردم خودم گفتم تا کسی مثل بعضی ها پشت سرم حرف در نیاره!!!
فردا آخرین روز دادگاه طلاقشان بود. قاضی دادگاه گفته بود: <<تا فردا صبح بروید فکراتون رو بکنید، هر کدامتان فکر کردید هنوز هم می تویند همدیگر رو دوست داشته باشید، به اون یکی تلفن کنه، اگر با هم تماس نگرفتین ساعت نه فردا اینجا باشید...>>
حالا زن با دختر 16 ساله اش در خانه بود و مرد شب را در شرکتی که مدیر عاملش بود گذراند. وقتی فکر کرد باورش شد که به زنش خیلی ظلم کرده، به همین خاطر تلفن را برداشت و شماره منزل را گرفت، یک بار، دو بار... ده بار گرفت. تلفن زنگ می خورد اما کسی گوشی را بر نمی داشت. مرد عصبی شد: <<لابد شماره منو دیده که گوشی را بر نمی دارد... به درک.>>
زن اما... لحظه ای چشم از تلفن بر نداشت و دعا می کرد که مردش تلفن بزند، اما صدای زنگ تلفن در نیامد، او خبر نداشت که دخترش از دست مزاحمان تلفنی، دو شاخه را از پریز کشیده!

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

خدا را فراموش نکن

چرا هر وقت در کاری گیر می کنیم یاد خدا می افتیم؟یعنی باید همیشه وقتی که از همه جا ناامید شده ایم یاد خدا بیفتیم؟
نمی شود در وقت شادی ها بیشتر یاد خدا بود؟قربون بزرگیت برم خدا...

شب های دراز بی عبادت چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد ز خجالت چه کنم...

زود قضاوت نکنیم!!!


شاید نیاز باشه واسه درک اش چند بار خوانده شود ,قبلا از اینکه تونستم بهتر بنویسم معذرت می خواهم:


ازش پرسید:من رو بیشتر دوست داری یا دنیا رو؟پاسخ داد:دنیا رو,ناراحت شد,گذاشت و رفت و هیچ وقت نفهمید که خودش همه دنیای اون بود.

یاد شادروان منوچهر نوذري كسي كه همواره با عبارت «به نام يگانه‌ عالم» سخن خود را آغاز مي‌كرد و بعدها به «آقاي خنده ايران» شهرت يافت

درگذشت بعضی از بزرگان برایم بسیار ناراحت کننده بود روزی که منوچهر نوذری رفت بسیار ناراحت شدم و از خدایم خواستم جای خوبی در دنیای باقی به او بدهد,چون او سالها دل مردم را شاد کرده بود.
بر عکس چهره جدی,همیشه لبخند را بر لبان هر فردی که اراده می کرد جاری می ساخت.
شادروان منوچهر نوذري علاوه بر هنرنمايي در عرصه‌ي راديو و دوبله در اجراي تلويزيوني نيز موفق ظاهر شد. «مسابقه‌ي هفته» با اجراي او به يكي از پربيننده ترين برنامه‌هاي زمان خود تبديل شد.


تيپ‌هاي «آقاي ملون»‌ و «دست و دلباز» را در برنامه‌ي راديويي «صبح جمعه با شما» به ياد داريم.


هنرمنداني كه سال‌ها در عرصه‌هاي مختلف همكار و شاگرد «آقاي خنده‌ي ايران» بوده‌اند و بعضي از آنان مانند مرحوم حميد عاملي به خاطره‌ها پيوسته‌اند، در طول سال‌هاي پس از فوت زنده‌ياد نوذري، با تاثر به يادآوري خاطرات خود پرداختند و از توجه به پيشكسوتان در زمان حياتشان سخن گفتند.


به گزارش ايسنا شادروان حميد عاملي مي‌گفت: آن قدر در خاك‌ها دنبال زيرخاكي‌ها مي‌گردند، كه فراموش مي‌كنند عده‌اي روي خاك هستند كه بايد بيش از اين قدرشان را بدانند. تمام وجود هنرمند احساس است، همين جا اعلام مي‌كنم اكثر هنرمندان از غصه مي‌ميرند، كاري كنيد كه آن‌ها كمتر غصه بخورند.منوچهر اسماعيلي - پيشكسوت دوبله در توصيف ويژگي‌هاي اخلاقي شادروان نوذري مي‌گويد: او بدون دعوت،‌ تمام قلب‌ها را تسخير كرد، چه كسي است كه دوست نداشته باشد كه همه، دوستش داشته باشند، وجودش آرامش دهد، اسمش تسكين و حضورش امنيت دهد.او ادامه مي‌دهد: ‌نوذري در نبردهاي سهمگين زندگي، دستش در گره‌هاي كور بازنشده‌ي مردم بود، اين كار، يك ارزش است و هر كدام از ما كه خواستيم، اداي اين كار را در آوريم، بيشتر خودمان را رسوا كرديم.شاپور قريب هم با اشاره به علاقه‌ي شادروان نوذري به كارش و حرفه‌يي‌گري او اظهار مي‌كند: پس از ساخت سومين فيلمم، شادروان نوذري مرا براي مصاحبه به راديو دعوت كرد؛ بعدها به من گفتند كه او براي گفت‌وگو با من درباره‌ي آن فيلم، 18 بار آن را ديده بود.زهره شكوفنده- يكي از شاگردان شادروان نوذري در دوبله - درباره‌ي راز مانايي نوذري مي‌گويد: سالها پيش، مرحوم نوذري به من گفت« مثل خودت باش، وجود خودت را در هر فيلم بگذار»، شايد به خاطر رعايت اين نكته است كه آثارم با استقبال مردم روبه‌رو مي‌شود.ايرج نوذري-پسر شادروان نوذري- به تاثير حضور «آقاي خنده‌ي ايران» در برنامه‌ي «صبح جمعه با شما»اشاره و اظهار مي‌كند:در زمان جنگ تحميلي، مردم به راحتي نمي‌خنديدند. در چنين شرايطي «صبح جمعه با شما» پخش مي‌شد و در خطر مقدم قرار داشت. جانبازاني را مي‌شناسم كه مي‌گفتند از اين برنامه و مرحوم نوذري روحيه‌ي زيادي مي‌گرفتند.فرزاد حسني از شاگردان شادروان نوذري در راديو با اشاره به برگزاري مراسم برزگداشت براي پيشكسوتان مي‌گويد: هدف از برگزاري بزرگداشت تنها براي ماندن اسم اين بزرگان نيست، چرا كه با توجه به كوتاه بودن دست آن‌ها از دنيا چندان به اسم احتياج ندارند. آثار آن‌ها «باقيات صالحات» است كه گذاشته و رفته‌اند، بنابراين نفع اصلي برپايي مراسم بزرگداشت متوجه‌ي جامعه‌ي كنوني مي‌شود.به گزارش ايسنا، سـال 84 زنده‌ياد منوچهر نوذري بر اثر عارضه قلبي، كليوي و ديابت به ديار باقي شتافت و 16 آذر ماه ، يادآور روز درگذشت اوست.


زنده‌ياد نوذري هم چنين در مقطعي به اجراي برنامه‌ي «صندلي داغ» پرداخت كه يكي از قسمت‌هاي به يادماندني آن زماني بود كه پسرش ـ ايرج نوذري- در جايگاه مهمان روبرويش قرار گرفت.


یادش گرامی و خدایش بیامرزد.

سالگرد درگذشت سعدی سینمای ایران استاد علی حاتمی


بعضی ها می آیند و می روند حتی خودشان هم دلیل آمدن و رفتنشان را نمی فهمند ولی شاید بعضی شخصیت ها تکرار نشدنی باشند

آنها نه تنها در زمان حیات بر روی جامعه خود تاثیر می گذارند بلکه بعد از حیات نیز یادی به نیکی باقی می ماند استاد علی حاتمی نیز از آن سری آدم هاست.

14 آذر 1388سیزدهمین سالگرد عروجش به سرای باقی گرامی باد.

حاتمي سال 1323 در خيابان شاهپور، کوچه ارديبهشت متولد مي‌شود. اينجا همان محله‌اي است که رضا خوشنويس «هزاردستان» از آن به عنوان نشاني محل سکونتش به مستنطق شش‌انگشتي ياد مي‌کند. حاتمي در سال‌هاي درس و مشق به اقتضاي سن و سال، نمايشنامه‌اي کوتاه مي‌نويسد و همراه دوستانش آن را در محله‌شان به اجرا درمي‌آورد. اين موضوع نشان از قريحه هنري اين کارگردان نام‌آور سينماي ايران دارد که در سال‌هاي نوجواني هم به اين هنر علاقمند بود.او در ادامه تحصيلات پس از کلاس نهم در هنرستان آزاد هنرهاي دراماتيک در رشته نمايشنامه‌نويسي ثبت‌نام مي‌کند. حاتمي سال 1343 در 20 سالگي وارد دانشکده هنرهاي دراماتيک مي‌شود. در همين دوران و پس از رفتن به دانشکده اولين نمايشنامه خود «ديب» (ديو) را مي‌نويسد و ارديبهشت 1344 آن را در تالار نمايش هنرهاي دراماتيک به مدت سه شب به اجرا درمي‌آورد. حاتمي سپس نمايش «خاتون خورشيد‌باف» يا «دختر نارنج و ترنج» را در هفت پرده و سپس نمايشنامه‌هاي «چهل گيس» ، «خاتون و شهر آفتاب و مهتاب» و «قصه حرير و مرد ماهيگير» را مي‌نويسد. نمايشنامه مدرن «آدم و حوا» يا «برج زهرمار» که تحولي در کار حاتمي است، زمينه آشنايي او با مسئولان تلويزيون را فراهم مي‌کند.حاتمي دهه 1340 به استخدام تلويزيون ملي درمي‌آيد و در بخش فيلمنامه‌نويسي اين سازمان مشغول به کار مي‌شود. او تا سال 1346 فعاليت هنري خود را با نوشتن فيلمنامه‌هاي مختلف براي تلويزيون ادامه مي‌دهد و مدتي نيز براي تلويزيون روستا که آن روزها تازه تأسيس شده بود، فيلم‌هاي آموزشي مي سازد.البته نام او در عنوانبندي اين فيلم‌ها ذکر نمي‌شود، چرا که حاتمي اعتقاد دارد تلويزيون روستا صرفاً يک عنوان است و برنامه‌هاي آن با واقعيت‌هاي زندگي روستاييان جور درنمي‌آيد. او در همان سال‌ها قيد اين کار را مي‌زند. سال 1348 که کيميايي، مهرجويي و تقوايي فيلم‌هايي مانند «گاو» ، «قيصر» و «آرامش در حضور ديگران» را مي‌سازند، حاتمي خود را براي ساخت فيلم «حسن‌ کچل» آماده مي‌کند. او در 25 سالگي «حسن کچل» را به صورت رنگي (نه سياه و سفيد که سنت فيلم‌هاي ايراني آن دوران است) فيلمبرداري مي‌کند.حاتمي در «حسن کچل» همچون فيلمسازي عمل مي‌کند که گويي نيم قرن از عمرش گذشته است. سبک کاري او در اين فيلم مثل نمايشنامه‌هاي ابتدايي‌اش متأثر از سنت سخنوري و نقالي است. اين فيلم کمدي موزيکال در سال 1349 در 15 سينما به نمايش در مي‌آيد و چهارمين فيلم پرفروش مي‌شود. حاتمي سپس فيلمنامه «طوقي» را مي‌نويسد که داستاني عاشقانه بر مبناي قصه »ويس و رامين» است. پس از «قيصر» کيميايي، اين فيلم هم موجي نو در سينماي ايران به راه مي‌اندازد. هر چند منتقدان آن زمان اعتقاد داشتند حاتمي در شخصيت‌پردازي «طوقي» از «قيصر» کمک گرفته، ولي او اين موضوع را انکار مي‌کند. «طوقي» سال 1349 به نمايش درمي‌آيد و پرفروش مي‌شود. فيلم بعدي حاتمي «بابا شمل» است با همان حال و هواي «حسن کچل». آن مرحوم دوست داشت فيلمسازي خود را در روال «حسن کچل» و «بابا شمل» ادامه دهد، اما شکست تجاري فيلم و شرايط آن زمان او را به اين نتيجه مي‌رساند که دوره اين نوع فيلم‌ها سپري شده است. در همين زمان او «قلندر» را بر مبناي باورهاي عاميانه مي‌سازد که سوم فروردين 1351 به نمايش درمي‌آيد.حاتمي سال1351 کمدي سياه و تلخ »خواستگار» را مي‌سازد که اين فيلم هم در گيشه شکست مي‌خورد. او سپس همراه با سرمايه‌گذار اين فيلم، اثر تاريخي »ستارخان» را مي‌سازد که گوشه‌اي از تاريخ مشروطيت ايران را به تصوير کشيده و علاقه او را به ماجراها و آدم‌هاي تاريخي نشان مي‌دهد. اما نمايش اين فيلم با انتقاد بسياري از مورخان و منتقدان مواجه مي‌شود. او پس از نمايش اين سه فيلم سال 1352 به تلويزيون بازمي‌گردد و فعاليت مجدد خود را در اين سازمان با ساخت مجموعه شش قسمتي «مثنوي معنوي» آغاز مي‌کند. حاتمي در شش قسمت مستقل اين مجموعه حکايت‌هايي کوتاه از مولانا را به تصوير درمي‌آورد و بلافاصله مجموعه تلويزيوني «صاحبقران» را توليد مي‌کند. او سال 1355 به سازمان سينمايي «پيام» مي‌رود تا فيلم «سوته‌دلان» را کليد بزند. اين فيلم دي‌ماه 1356 به نمايش درمي‌آيد. حاتمي سپس توليد يک مجموعه تلويزيوني عظيم را آغار مي‌کند که نام اوليه آن «تهران، روزگار نو» يا «جاده ابريشم» است اما با نام «هزاردستان» به نمايش درمي‌آيد. همزمان با انقلاب اسلامي تهيه اين مجموعه با وقفه مواجه مي‌شود و حاتمي در اين فاصله تهيه فيلمي ديگر را با نام »حاجي واشنگتن» براي شبکه يک آغاز مي‌کند که مقارن با سال 1360 است. فيلم سال 1361 در اولين جشنواره فجر نمايش داده مي‌شود و پس از آن تنها در چند شهرستان کوچک امکان اکران پيدا مي‌کند.مرحوم حاتمي همان سال فيلم «کمال‌الملک» را مي‌سازد که نمايش آن سال 62 با واکنش‌هاي متفاوت روبرو مي‌شود. نگاه حاتمي در اين فيلم معطوف به گوشه‌اي از تاريخ هنر ايراني است. او با وجود نقطه نظرهاي منفي و مثبتي که درباره آثار وي ارائه مي‌شد، ساخت فيلمي ديگر را با عنوان «جعفر خان از فرنگ برگشته» آغاز مي‌کند.در واقع حاتمي در مقطعي اين فيلم را مي‌سازد که مسئله خنديدن و نخنديدن تماشاگران سينما به شدت مورد بحث بود. خود وي نيز معتقد است «جعفر خان از فرنگ برگشته» اولين فيلم کمدي سينماي ايران در دوران پس از انقلاب است. همان سال‌ها حاتمي که يکي از دلايل متوقف ماندن مجموعه «جاده ابريشم» يا «هزار دستان» را نبود يک شهرک سينمايي مي‌داند، تصميم مي‌گيرد براي ادامه توليد اين مجموعه دست به ساخت شهرک سينمايي بزند که امروز يکي از بهترين و مهمترين گنجينه‌هاي سينمايي کشور محسوب مي‌شود. زنده‌ياد علي حاتمي پس از ساخت مجموعه تلويزيوني عظيم «هزاردستان» که با استقبالي خوب مواجه مي شود، سال 1368 فيلم سينمايي «مادر» و پس از آن «دلشدگان» را مي‌سازد. پروژه بعد وي »ملکه‌هاي برفي» است که تا مرحله تدارکات نيز پيش مي‌رود. حاتمي به طور همزمان فيلمنامه «آخرين پيامبر» را نيز آماده مي‌کند. اما قبل از آنکه تدارکات عظيم ساخت اين فيلم فراهم شود ، فيلمنامه‌اي ديگر با نام «جهان‌پهلوان تختي» مي‌نويسد. در ميانه راه ساخت اين فيلم است که بيماري فرصت به سرانجام رساندن کار را نمي‌دهد. پرونده «جهان پهلوان تختي» پس از فوت وي با حضور بهروز افخمي بسته مي‌شود.
به گزارش ایسنا حاتمی می‌گفت:«هدف من در سینما، ساختن فیلمهایی است که دارای جنبه‌های فرهنگی باشد ـ منظور از فرهنگ، نه اینکه کاری ادیبانه ارائه نمایم که قهرمانانش برای هم شاهنامه بخوانند، مطلقا چنین چیزی نیست هدف من اینست که در فیلمهایم بتوانم فرهنگ مردم، فرهنگ ایرانی را نشان دهم... .»
خدایش رحمت کند ...

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

مراسم قرعه کشی نوزدهمین دوره رقابت‌های فوتبال جام جهانی جمعه شب با حضور نمایندگان 32 تیم در شهر کیپ تاون این کشور برگزار شد


مراسم قرعه کشی نوزدهمین دوره رقابت‌های فوتبال جام جهانی که قرار است در سال 2010 به میزبانی آفریقای جنوبی برگزار شود، جمعه شب با حضور نمایندگان 32 تیم شرکت کننده در شهر کیپ تاون این کشور برگزار شد.

شاید گروه بندی برای خیلی از دوستان جذاب باشد ولی دردناک است جای خالی تیم ملی کشورمان ایران

براساس قرعه کشی صورت گرفته ، گروه بندی این مسابقات به شرح زیر است:
گروه A: آفریقای جنوبی، مکزیک، اروگوئه و فرانسه

گروه B: آرژانتین، کره جنوبی، نیجریه و یونان

گروه C: انگلستان، آمریکا، الجزایر و اسلوونی

گروه D: آلمان، استرالیا، غنا و صربستان

گروه E: هلند، ژاپن، کامرون و دانمارک

گروه F: ایتالیا، نیوزلند، پاراگوئه و اسلواکی

گروه G: برزیل، کره شمالی، ساحل عاج و پرتغال

گروه H: اسپانیا، هندوراس، شیلی و سوییس

بعد از ظهر جمعه ها ابر ها می خواهند ببارند

جمعه روزی که وقتی مدرسه می رفتیم برایش لحظه شماری می کردیم روزی که احساس آزادی می کردیم روزی که تابستانی کوچک بود برای ما,افسوس که هر صبح جمعه ای بعد از ظهر دلگیر جمعه ای را هم در پی داشت همه می گویند چقدر دلخوشی های بچه گانه کوچک است ولی هیچ کس از دلگیری های فراموش نشدنی کودکانه نمی گوید شاید دلگیری های بعد از ظهر جمعه یادگاری از ناراحتی های بچگی باشد که همیشه و تا آخر عمر با ماست دلگیری بعد از ظهر جمعه هم دوست داشتنی است اگر از بعد دیگری به آن بنگریم شاید بتوان همه چیز این دنیا را همانطور که خدا خلق کرده دید و به دنیا با دید مثبت نگریست,نظر شما چیست؟می توان جور دیگر به بعد از ظهر دلگیر جمعه نگریست؟
(ازجمعه دوران کودکی گفتیم خالی از لطف نیست از قصه های ظهر جمعه رادیو هم یادی کنیم یادش به خیر)

فوتبال دوستان با ما باشید(سپاهان-استقلال)

شاید فوتبال دوست بودن من از ابتدای زندگی باعث شده به خود جرات دهم تا تحلیلی فوتبالی بنویسم دوستان شکلاتی اگر در تحلیلات من مشکل و یا ایراد و یا حتی نکته مثبتی دیدید به دوست خود متذکر شوید:

نبرد تیم سپاهان با استقلال شاید از دربی شهر تهران نیز اهمییت بیشتری پیدا کرده باشد بعد از آنکه صمد مرفاوی در برنامه دوشنبه شب به اصرار عادل فردوسی پور استاد دیرین خود را به خرید داوران متهم کرد و گفت که داوران به نفع یک تیم خاص سوت می زنند شاید حساسیت کاذب این نود دقیقه افزایش پیدا کرد اوضاع صمد که اصلا در استقلال مساعد نیست بعد از باخت پیکان تماشاگران باز به او و حتی به واعظ آشتیانی که به تازگی از زیارت خانه خدا برگشته هم اعتراض کرده و خواستار استفاء او نیز شدن شاید آخرین فرصت صمد فردا باشد چون به نظر می رسد حتی برای خود واعظ نیز فرصتی باقی نیست چه برسد به این که او باز هم بخواهد از این مربی جوان طرفداری کند,می توان حدس زد چرا صمد دوشنبه شب این حرف ها را زده دلیل روشن این امر تحت تاثیر قرار دادن داوران است تا مشکوک ترین صحنه را به نفع سپاهان نگرفته و واضح ترین را به نفع استقلال سوت بزنند,حتی اگر داوران هم تحت این جو سازی ها قرار نگیرند باز هم بهانه مناسبی برای بعد از بازی در صورت باخت به سپاهان است.
اما در آن طرف امیر با لشکری آماده با عنوان قهرنان نیم فصل در این بازی می گیرد غرور کاذب که به نظر میرسد در تیم امیر جایی ندارد ولی برد در بازی پرسپولیس اگر چه روحیه بخش بود اما انرژی زیادی را از بازیکنان امیر گرفته ,امیر اگر می خواهد در این بازی پیروز باشد باید با تمرینات شاداب و ریکاوری مناسب خستگی را از تن بازیکنانش بیرون کرده باشد,شاید برد امیر بتواند پاسخی به بیانیه های واعظ باشد.
پایان این نود دقیقه راجب خیلی از صحبت ها گزارش ها ,بیانیه ها,مصاحبه ها و ... تصمیم گرفت شنبه را فوتبال دوستان از دست ندهید.

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

یه داستان با حال!


این داستان کوتاه را در یکی از سایت ها خواندم جالب بود شما هم بخوانید نظرتان را بگویید:


اتوبوس تقریبا ً خالی بود و می شد کنار پنجره بنشینی تا وقتی باد به صورتت می خورد، چشمانت را ببندی و از گرمی خورشید لذ ّت ببری.- خوبه که خلوته.- آره. این جوری راحت می تونیم کنار هم بشینیم.لبخندی بر لبانم نشست. اتوبوس به راه افتاد. خدا پدر آنکه این گل های بنفشه را کنار اتوبان کاشته بیامرزد. واقعا ً دلپذیر است؛ حتی دوست نداری چشمانت را ببندی.- میگم قشنگن، نه؟- آره، خیلی قشنگن. من دوستشون دارم.- ولی هیچ کدوم به قشنگی چشمای تو نیستن عزیزم.انگار که سرش را پایین انداخت و لبخندی زد. خیلی آرام، مثل نسیم، مثل نور. خیلی دوست داشتنی بود، حتـّی وقتی به من هم نگاه نمی کرد. همان طور نشسته بودم و باد بر صورتم می نواخت. ای کاش می توانستم دستانش را بگیرم و بگویم چقدر دوستش دارم.- مگه قول نداده بودی ترک کنی؟یک لحظه به خودم آمدم. دیدم یک نخ سیگار را از پاکت در آورده ام و با آن بازی می کنم. به راستی فراموش کرده بودم. شاید هم اصلا ً قولی نداده بودم؛ خاطرم نیست.... حواسم جای دیگری بود.- عزیزم! تو اتوبوس که نمی شه سیگار کشید، می شه؟- هرچی! اگه نمی کشی پس چرا خریدی؟- نمی دونم.چشمانم را بستم تا خود را در وزش باد از همه چیز رها کنم. فکرم آنجا نبود؛ مثل همیشه.- رسیدیم.برخاستم و به سمت در روانه شدم. شاید تمام مدت خواب بودم. نمی دانم.- چند نفرین؟آهـــی کشیدم و نیم نگاهی به دو بلیطی که در دستم بود انداختم....- یک نفر.- به سلامت.از اتوبوس پیاده شدم. سیگاری آتش زدم. باد به صورتم می نواخت

خنده درمانی(7)

تركه زنگ ميزنه فلسطين ميگه: اونجا فلسطينه؟ ميگن: آره، تركه ميگه: پس غلط مي‌كنين ميگين: فلسطين اشغاله!
**********************************************************************************
غضنفر عاشق خدا می شه کعبه می کشه از توش تیر رد می کنه
**********************************************************************************
غضنفر دو تا بلوك سیمانی رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته می‌برده بالای ساختمون. صاحب‌كارش بهش میگه: تو كه فرقون داری،‌ چرا اینا رو میگذاری رو كولت؟! غضنفر میگه: ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذیت می‌كرد.
**********************************************************************************
ترکه سوار سمند میشه. صدای زن میاد : درب خودرو باز است... ترکه درو می بنده میگه بستم!! حالا هرجا قایم شدی بیا بیرون جیگر!!!
**********************************************************************************
غضنفر هی نگاه به گوشیش میکرده و میخندیده ، بهش میگن اس ام اس اومده ؟ میگه آره ، میگن چیه ؟ میگه یکی هی اس ام اس میده Low Battery !!!
**********************************************************************************
غضنفر تو جاده داشته رانندگی می کرده ، یهو میبینه یه کامیون داره از روبروش میاد،میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمی گیره .رفیقشو صدا می کنه می گه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین
**********************************************************************************
بابا تو رو به اونی که دوست دارین شما هم واسم جوک بفرستین,می شه؟؟؟
منتظر جوک های زیباتون هستم تا با اسم خودتون بنویسم,مرسی

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

جهان متعلق به همه انسانهاست

دوازده آذر روز جهانی معلولان گرامی باد
معلولیت شاید جز برای یک معلول قابل درک نباشد داستانی که در ذیل می خوانید داستانی است که پدرم به نقل از رادیو برایم تعریف
کرد:
روزی خانواده ای به همراه پسرشان برای خرید عروسک به فروشگاه اسباب بازی می روند بعد از ورود و خوش بش مغازه دار عروسکهای مختلف و زیبایی را به پسرک داستان ما نشان می دهد اما پسرک هیچ توجهی نمی کرد,نگاه فروشنده به پدر و مادر پسر باعث شد تا آنها هم به پسر اصرار کنند یکی از این عروسک ها را انتخاب کند,پسرک بعد از سکوت چند دقیقه ای گفت:آقای فروشنده من عروسکی را پشت سر شماست را می خواهم,فروشنده نگاهی به پشت سرش انداخت دید عروسکی که یک پایش کنده شده قرار دارد
لبخندی زد و گفت عزیزم این عروسک ناقص است یک پا ندارد پسرک:نه فقط همان عروسک را می خواهم فروشنده:آخه یک عروسک با یک پا چه بدرد می خورد؟آن را باید بندازیم دور,اصرار پسرک و سعی فروشنده بر اینکه پسرک را بر انتخاب عروسک دیگر راضی کند ادامه داشت ,پسرک که دید از پس فروشنده بر نمی آید پایش را بالا آورد و در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود به فروشنده گفت:ببین من هم یک پا دارم,من تمام سعی خود را می کنم تا به این عروسک بفهمانم او بی استفاده و بدرد نخور نیست,من از او حمایت می کنم, هستند در این دنیا کسانی که او را دوست داشته باشند.

كاهش سهميه 100 ليتري بنزين طي 48 ساعت آينده مشخص مي‌شود

به گزارش خبرنگار اقتصادي خبرگزاري فارس چندي پيش رئيس ستاد مديريت مصرف سوخت اعلام كرده بود سهميه بنزين خودرو های شخصی براي فصل زمستان 20 ليتر كاهش مي يابد بنابر اين از 100 ليتر به 80 ليتر خواهد رسيد. اين موضوع در حالي است كه وزير نفت نيز در جلسه اي اعلام كرد كاهش سهميه هاي بنزين از 100 ليتر به 80 ليتر صحت دارد. اين گزارش اضافه مي كند بنا به گفته رئيس ستاد مديريت سوخت اين تصميم تا 48 ساعت آينده نهايي مي شود، در همين حال براي ابلاغ و اجراي اين طرح منتظر نظر نهايي دولت است. اين موضوع در حالي است كه روز گذشته امير رضا رجبي در گفت‌وگو با خبرنگار فارس گفته بود هنوز تصميم قطعي در اين باره گرفته نشده است و احتمال بازگشت سهميه كم شده وجود دارد.

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

سپاس از خدا را منتظر نگذاریم


سلام دوستان,تا حالا شده فکر کنید یک روز رویایی چه روزیست؟؟؟

خیلی از ما منتظر این هستیم که بهترین تشکر خود از خدا را برای روزی بگذاریم که بهترین روز زندگی ما است,افسوس شاید خود هم نمی دانیم بهترین روز ما باید با چه اتفاقی همراه باشد چگونه تشخیص می دهیم بهترین روز ما امروز بوده یا نه؟اصلا شاید بهترین روز ما گذشته و ما متوجه نشده ایم! و یک نظر دیگه را بررسی کنیم اینکه از کجا می توان مطمئن بود که خورشید فردا آغاز روز دیگری از زندگی ماست؟در هر حال همه چیز در دستان ماست,ما می توانیم تصمیم بگیریم,ما می توانیم مشخص کنیم که امروز بهترین روز زندگی ما باشد یا یکی از روزهای گذشته نقش بهترین روز را در زندگی ما داشته باشد؟مطمئنا یک آدم عاقل تمام سعی خود را خواهد کرد تا روز پیش رو بهترین روزش باشد,ما اگر بخواهیم هر روز بهترین روزمان را در پیش رو داریم و پس از پایان روز باید به دلیل اینکه بهترین روزمان را گذرانده ایم بیشتر از گذشته از خدا تشکر کنیم,و این امر باعث می شود هر روز بهتر از دیروز داشته باشیم و سپاس گذاریمان از پروردگار یکتا هر روز افزوده می شود مطمئن باشید دستی که از ما سوی خدا دراز شود دست خدا را منتظر خود می یابد.حال امروز را با این طرز فکر شب کنیم و تفاوتی را که احساس می کنیم با دوستانمان در قسمت نظرات به اشتراک بگذاریم.

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

تصویربرداری سریال تازه مهران مدیری متوقف شد


تصویربرداری مجموعه «قهوه تلخ» به کارگردانی و روایت «مهران مدیری» ، تا کامل شدن دکورهای کاخ و بازار متوقف شده است. تصویربرداری مجموعه جدید «مهران مدیری» با گرفتن برخی از نماهای خارجی آغاز شده بود ولی به دلیل عدم آمادگی دکورهای داخلی مدیری نتوانسته است کار خود را در دکورهای ثابت سریال آغاز کند.بنابراین گزارش، لوکیشن‌های سریال «قهوه تلخ» یک کاخ و یک بازار است که به دلیل عدم ساخت کامل، «مهران مدیری» به مدت چند روز کار خود را متوقف کرده است.این سریال از مضمونی تاریخی برخوردار است و داستان‌های آن در یک کاخ می‌گذرد که ساخت این لوکیشن آغاز کار مهران مدیری را به تعویق انداخت. مدیری در طراحی و ساخت این دکور از کاخ سعد آباد کمک گرفته است.داستان این سریال با بازی سیامک انصاری در نقش مورخ آغاز می‌شود. او در ابتدای داستان که در دنیای امروز می‌گذرد، یک فنجان قهوه تلخ می‌خورد و با خوردن آن به تاریخ سفر می‌کند. او در طول زمان به مورخی تبدیل می‌شود که در مرور خاطرات تاریخی خود، هربار دچار مسائلی می‌شود که این مسائل داستان‌های سریال را رقم می‌زند.همچنین مدیری قصد دارد این بار جلوی دوربین حاضر نشود و تنها راوی داستان‌های «قهوه تلخ» باشد.«محمد رضا هدایتی» نیز پادشاه این کاخ است، «علی لک پوریان» نقش ملیجک را ایفا می‌کند. «ساعد هدایتی» نیز پزشک دربار است.در مجموعه تلویزیونی «قهوه تلخ» که به تهیه کنندگی «مجید آقاگلیان» و «حمید آقاگلیان» ساخته می‌شود، بازیگرانی نظیر سیامک انصاری، علی لک‌پوریان، آرام جعفری، سحر زکریا، الیکا عبدالرزاقی، سحر جعفری جوزانی، هادی کاظمی، نادر سلیمانی، بیژن بنفشه‌خواه، فلامک جنیدی، سعید پیردوست، ساعد هدایتی و ... ایفای نقش می‌کنند.داستان‌های مجموعه تلویزیونی «قهوه تلخ» توسط امیر مهدی ژوله و خشایار الوند نوشته شده است.«علی اصغر پورمحمدی» مدیر شبکه سه نیز بنا دارد با آغاز تصویربرداری سریال در دکورهای اصلی در پشت صحنه این سریال حضور یابد.

وزير ارشاد :تا سه ماه آينده آيين‌نامه ساماندهي سايت‌ها نوشته مي‌شود


به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاري فارس، سيدمحمد حسيني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در حاشيه مراسم هفتمين روز درگذشت مرحوم علي كردان در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوال خبرنگار خبرگزاري فارس در خصوص بحث ساماندهي سايت‌ها، گفت: اين مصوبه ديروز تصويب شده است و سه ماه به وزارت ارشاد فرصت داده شده كه آيين‌نامه‌اي را در اين خصوص بنويسد. وي درپاسخ به سوال ديگر خبرنگار فارس در خصوص نوع برخورد با سايت هاي متخلف گفت: نوع برخوردها در اين آيين‌نامه بررسي و در خصوص آن كار كارشناسي انجام و به زودي اعلام مي‌شود. انتهاي پيام/

تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها

مسئله لباس پوشیدن تو ایران داره کم کم حاد می شه. طرف هنوز فرق بین لباسی که باید تو خیابون بپوشه با تو مهمونی یا با تو دانشگاه رو درک نکرده و اگر هم درک می کنه معنای دانشگاه رفتن رو نفهمیده دانشگاه رو مکانی واسه تضمین آیندش (ازدواج)می بینه.
انگار اومده مهمونی یا یه کافی شاپ با کلاس. چنان آرایشی می کنه. لباس آنچنانی (مد روز روپوش می پوشه اگر هم بتونه روسری می زاره)و کفش خفن!
از قدیم گفتن هر کاری رو سر جاش بکن. اگه اومدی درس بخونی، خوب این کارا چیه. فکرت و ذهنت رو بذار رو درس خوندن. انرژی الکی برا نمایش دادن خودت هدر نده.
شاید با این کار, طرز فکر خیلی ها رو نسبت به آزادی دادن به جوونها عوض می کنی؟شاید امثال شما باعث می شن که عده ای به فکر تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها می افتند در دانشگاهی که باید بهترین مکان برای تشکیل خانواده باشه!چه بهتر از اینکه دختران و پسران هم سطح تحصیلی با هم پیمان مقدس ازدواج ببندند؟
ولی با تفکیک جنسیتی باعث تاخیر بیشتر در سن ازدواج خواهیم شد
ولی می توان گفت اگر وضعییت شما اندک دانشجو تغییر نکند و خودمان تغییری بوجود نیاوریم باید بزودی منتظر ایجاد تغییراتی از سوی دیگران باشیم.

عید غدیر عید ولایت بر شما مبارک باد


عید قربان را که تبریک نگفتیم حالا سر عید غدیرخم پیش دستی می کنیم و پیشاپیش به شما تبریک می گوییم و برای اینکه از دل شما در بیاریم smsهایی در مورد عید سعید غدیرخم قرار می دهیم:

قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد , ایمان به جز از حب علی پایه ندارد . گفتم بروم سایه لطفش بنشینم , گفتا كه علی نور بود سایه ندارد . عید سعید غدیر خم پیشاپیش بر همه شما مبارک باد .

***************************************************************************

دلا امشب به می باید وضو کرد , و هر نا ممکنی را آرزو کرد . عید بر شما مبارک .

***************************************************************************

علی در عرش بالا بی نظیر است , علی بر عالم و آدم امیر است . به عشق نام مولایم نوشتم , چه عیدی بهتر از عید غدیر است ؟

***************************************************************************

چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند , بردند به میزان عمل سنجیدند . بیش از همه کس گناه ما بود ولی , آن را به محبت علی بخشیدند . عید غدیر خم بر تمام شیعیان جهان مبارک .

***************************************************************************

عید کمال دین .سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصایت و ولایت امیر المومنین علیه السلام بر شیعیان وپیروان ولایت خجسته باد

***************************************************************************

علی در عرش بالا بی نظیر استعلی بر عالم و آدم امیر استبه عشق نام مولایم نوشتمچه عیدی بهتر از عید غدیر است؟اس ام اس عید غدیر خم

***************************************************************************

آنان كه علی خدای خود پندارند / كفرش به كنار عجب خدایی دارند

***************************************************************************

تمام لذت عمرم در این است / كه مولایم امیرالمومنین استعیدشما مبارکاس ام اس عید غدیر خم

***************************************************************************

شبی در محفلی ذکر علی بود

شنیدم عارفی فرزانه فرمود

اگر آتش به زیر پوست داری

نسوزی گر علی را دوست داری

خورشید شکفته در غدیر است

علی باران بهار در کویر است

علی بر مسند عاشقی شهی بی همتاست بر ملک محمدی امیر است علی

**************************************************************************

ما زین جهان از پی دیدار میرویم ، از بهر دیدن حیدر کرار میرویم ، درب بهشت گر نگشایند به روی ما ، گوییم یا علی و ز دیوار میرویم

پیکان هم استقلال را برد((استقلالی ها خواستار بازگشت قلعه نویی به این تیم بودند))

دیدار این دو تیم در شرایطی عصر شنبه با شکست 3 بر 2 آبی پوشان به پایان رسید
هواداران تیم فوتبال استقلال که از شکست تیمشان برابر پیکان قزوین در ورزشگاه آزادی ناراحت بودند، خواستار جدایی مرفاوی و حضور قلعه نویی در این تیم شدند. هواداران استقلال بارها به قضاوت کادر داوری این بازی اعتراض کردند و حتی شعارهایی نیز علیه خداداد افشاریان و مسعود عنایت سردادند. صمد مرفاوی سرمربی تیم فوتبال استقلال نیز که از عملکرد کادر داوری راضی نبود بارها به این قضاوت اعتراض کرد. تعداد از هواداران استقلال در دقایق پایانی این دیدار شعارهایی علیه واعظ آشتیانی مدیرعامل این باشگاه سردادند. واعظ در عربستان بسر می برد. امیرقلعه نویی سرمربی فصل پیش استقلال که با سپاهان در صدر جدول رده بندی قرار دارد، بارها از سوی هواداران این تیم مورد تشویق قرار گرفت. استقلالی ها خواستار بازگشت قلعه نویی به این تیم بودند. در پایان این دیدار بازیکنان و اعضای کادر فنی استقلال بازم به اعتراض های خود نسبت به قضاوت این دیدار ادامه دادند اما چه فایده؟؟؟
آبی که از جوی رفت...
یک کاغذ سفید را...
هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد....
هیچ کس قاب نمی گیرد...
برای ماندگاری....
باید حرفی برای گفتن داشت....
وبلاگ یکی از دوستان بسیار جالبه, داستان زندگی هر فردی جذابه ولی مال بعضی جذاب تر از بقیه
وبلاگ((این داستان واقعیست)) از آن دسته وبلاگ هایی است که نگارنده با خواننده صمیمیت خاصی را ایجاد و فاصله ها را کنار زده دوستان شکلاتی حتما به این وبلاگ سر بزنید متضرر نمی شوید

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

خنده درمانی(6)


یه روز یه اصفهانی ازدواج میکنه برای اینکه خرجش کمتر بشه تنها میره ماه عسل
*****************************************************
یه روز یه ترکه قرص اكس می خوره میره تو تاكسی دونفر را حساب میكنه؛
*****************************************************
یه روز یه مردی در اصفهان در یه خانه ای را میزنه و مقدار آب برای رفع تشنگی درخواست میكنه دختر بچه ای دم در میاید و یك كاسه دوغ خنك به مرد میده ، وقتی مرد تا آخر دوغ را سر میكشد به دختره میگه كوچولو شما هر كه درب خانه تان را بزنه و آب بخواهد بهش دوغ خنك میدید دختر بچه میگه نه بابا دیشب مهمان داشتیم دوغ درست كردیم منتها موش افتاد توش برای همین چون می خواستیم دور نریزیم دادیم شما خوردید ، با شنیدن این حرف مرد عصبانی میشه و میزنه كاسه دوغ را میشكنه، آنوقت دختر داد میزنه و میگه مامان - مامان این آقائه زد كاسه غذای سگمان رو شكست
******************************************************
ترکه زنگ میزنه به ۱۱۰ می گه ببخشید فرمان و دنده و گاز و ترمز و کلاج ماشین منو دزدیدیندپلیس ۱۱۰ به ترکه می گه ببخشید شما ترکین میگه آره .پلیس بهش می گه پس لطف کنید برید جلوی ماشین بشینید.
*****************************************************
تركه سربازیش تموم میشه، وقتی كارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میكنه میگه: ‌ای بابا، من كه ازینا چهارتا دارم.
*****************************************************
یه روز یه لره می میره .برای سوال جواب 62 تافرشته میان با لای سرش !! 2 تا شون نکیر و منکر بودن 60 تای دیگه سوال ها رو تفهیم می کردن به لره !!!
*****************************************************

آنچه که ما قدرش را نداریم!

قبل از خواندن این پست راجب تیتر این وبلاگ خوب فکر کنین و هر آنچه را که به نظرتان قدرش را نداریم به یاد بیاورید و در موردشان تجدید نظر کنید اینطوری این پست از یک بعدی بودن وشاید حتی بی تاثیر بودن خارج می شود.
********************************************************************
نمی دانم تا حالا توجه کردین که در زندگی امروزی ماچه نقش مهمی را برق بازی می کند؟! امشب واقعا به نقش مهم برق پی بردم ماجرا از این قرار است
ساعت 1 شب جمعه بود تازه از مهمونی به خانه آمده بودیم با عجله لباس هایم را تعویض کردم تا با یک پست جدید و جذاب در خدمت شما دوستان باشم که یک دفعه برق رفت با رفتن برق تازه متوجه شدم که شارژ لپ تاب بسیار اندک است و موبایل هم که به دلیل نداشتن شارژ خاموش شده ناراحت از اتفاق افتاده به سراغ یک قهوه رفتم تا خواب شدیدی که بر چشمانم سخت فشار می آورد بپرد ولی متاسفانه دیدم ما فقط قهوه جوش برقی داریم و ناراحتیم افزایش پیدا کرد به دلیل اینکه چرا ما قهوه جوش گازی نداریم وچند برابر گردید وقتی دیدم ما حتی برای گرم کردن غذا هم از ماکروفر که یک وسیله برقی است استفاده می کنیم !!!جالب است تمامی وسایل سرگرمی ما نیز برقی است!تلویزیون رادیو کامپیوتر و... (بجز دوست همیشگی ما کتاب) واقعا باور این قضیه که زمانی برق نبوده و بی برق زندگی ها می گذشته سخت است ولی به نظر می رسد در آن زمان زندگی ها ساده تر و سالم تر بوده چون وقت ما انسانها با تلویزیون گرفته نمی شد و به جایش دید و بازدید اقوام و دوستان بیشتر بوده صمیمیت ها افزایش پیدا میکرده بر عکس الان که به دلیل مشغله زیاد همسایه از حال همسایه خبر ندارد اقوام و فامیل که پیشکش و دوم اینکه غذا ها با برق یا اشعه آماده نمی شد و طبیعی تر بودن غذا ها خود عامل مهمی بر افزایش طول عمر می بود هنوز برق نیامده و خواب بر من فائق شده پیغام باطری تمام شد لپ تاب امان را بریده امیدوارم شب های دیگر قرعه عارضه برق رفتگی دیگر به نام منزل ما نیفتد و به نام دیگران بیفتد(به قول یکی از دوستان نفرین در مورد کسی که نمیشناسی ابراد نداره!!!) تا من برق داشته باشم و پست زیباتری برایتان بگذارم شب عالی مستدام.

غمگین ترین وبلاگ ایرانی!

غمگین ترین وبلاگ ایرانی نام وبلاگ زیبا و مبتکرانه ای از یکی از دوستان گرامی ماست که حتما به خوانندگان شکلات توصیه می کنم مشتری داستان زیبای این وبلاگ باشند.
داستانی دنباله دار و زیبا...
هر ۳ ساعت یک بار داستان اپ می شود
خیلی داستان غمگینی هست... اشک ادم با خواندن این داستان واقعی سرازیر می شود.

۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

چگونه خوشبخت شویم؟

من زوج خوشبخت و موفقی را در این دنیای مجازی می‌شناسم که مدتهاست بدون کوچکترین مشکلی، رابطه‌شان ادامه دارد و هیچ‌وقت هم با هم دعوا و بزن‌بزن نمی‌کنند!!!

یک روز از این زوج موفق سوال کردم:دلیل موفقیت شما در چیست؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید!!؟
آقاهه پاسخ داد: ببین ‌جان!، من و خانمم از روز اول، حد و حدود خودمان را مشخص کردیم و قرار شد خانم بنده، فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا، فقط در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: چه خوب! آفرین! زنده‌باد رفیق! تو آبروی همه‌ی ما مردها را خریده‌ای! من بهت افتخار می‌کنم. حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اون‌ها حق اظهارنظر داره، چی هست!!؟
آقاهه گفت: از روز اول قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی نظر بده و تصمیم بگیره، مسائل بی‌اهمیتی مثل این که ما چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و با کی رفت‌و‌آمد کنیم

گفتم: اِ!!! من که رسمن هنگ کردم رفیق!پس اون مسائل کلی که تو در موردش نظر می‌دی، چی‌ هست!!؟
آقاهه گفت: من فقط در مورد مسائل بوسنی و هرزگوین، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم!!!

پی‌نوشت جدی: اما متاسفانه این‌بار اظهارنظر در مورد مسائل کلی، کار دست دوست خوب ما (همون آقاهه!) داده و برایش مسئله‌ای پیش آمده است که امیدوارم همه‌چیز فقط یک سوءتفاهم کوچک باشه و بس. فکر می‌کنم بهترین کار این باشه که اینجا را فشار بدهید و به خانم زیگزاگ بگویید نگران نباشد و آرزو کنید مشکل آقای زیپ عزیز (همون “آقاهه” فوق‌الذکر!) به زودی زود حل بشه، به خوبی، خوشی، دلِ‌خوش و بچه‌های‌زیاد، انشاالله!!!

یادآوری:کامنت‌دونی این پست بسته ‌است. هر کامنت شما برای خانم زیگراگ عزیز قوت‌قلبی است برای ایشون و یادآور اینکه ما بی‌شماریم و همه با هم هستیم تا آخرش.
کوچیک همه‌تون هستم و پیشاپیش، بابت این همدلی‌ و همراهی‌تان، بسیار ممنونم و سپاسگزار.

ما هرچه را که باید
از دست داده باشیم، از دست داده‌ایم
ما بی‌چراغ به راه افتاده‌ایم
و ماه، ماه، ماده‌ای مهربان، همیشه در آنجا بود
در خاطرات کودکانه‌ی یک پشت‌بام کاهگلی‌
و بر فراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ‌ها می‌ترسیدند.

نوشته شده در Uncategorized

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

اس ام اس عید قربان

همزمان با عيد قربان دلت را قرباني محبت ،عشق ،صميميت و مهرباني من کن .
-----------
عيد قربان مبارک - تبريک عيد قربان
-----------
هميشه آرزو داشتم جگرتو بخورم و الان خيلي خوشحالم. چون فردا ديگه به آرزوم ميرسم.
-----------
Sms Eyde Gorban - عید قربان مبارک
-----------
اين روزا خيلي مواظب خودت باش , جونت در خطره, ممکنه سرت رو ببرن، اين اس ام اس رو براي گوسفنداي ديگه هم بفرست , پيشاپيش عيد قربان مبارک
----------- عيد قربان مبارک - پیامک عید قربان-----------
چند روز ديگه بيشتر زنده نيستي، از فرصتي که داري لذت ببر گوسفند عزيز، پيشاپيش فرا رسيدن عيد قربان رو بهت تسليت مي گم
-----------عيد قربان مبارک - اس ام اس عید قربان-----------
اين دو سه روز رو رژيم بگير تا لاغر شي که انتخابت نکنن! اينو به بقيه گله هم بگو. عيد قربان پيشاپيش مبارک
----------- عيد قربان مبارک - مسیج عید قربان-----------
عيد قربان نزديکه، اين جماعت براشون گاو و گوسفند فرقي نمي کنه… نگرانتم!
----------- عيد قربان مبارک - Sms عید قربان-----------
عيد قربان نزديک است تا مي توني علف بخور قيمتت بره بالا
-----------عيد قربان مبارک - تبریک عید قربان -----------
عيد قربون پارسال که در رفتي امسال چيکار مي خواي بکني؟
----------- عيد قربان مبارک - عید سعید قربان-----------
اگر زنده اي sms بده (طرح آمار گيري از بازماندگان عيد قربان)
----------- عيد قربان مبارک - اس ام اس جدید-----------
به حرمت آفريده شدن اولين گوسفنده آسماني که جان حضرت اسماعيل را نجات داد 7 مرتبه با صداي بلند بگو بع بع
----------- عيد قربان مبارک - پیامک جدید-----------
عيد سعيد قربان لغو شد ! ( ستاد روحيه دهي به گوسفندان )
-----------عيد قربان مبارک - Sms jadid-----------
بهت تبريک ميگم ، کاري که تو کردي واقعا شاهکار بود .خيلي حرفه اي هستي، هيچکي فکرشو نميکرد بتوني ديروز از زير تيغ فرار کني تو باعث افتخار بقيه گوسفندايي!
-----------عيد قربان مبارک - Sms جدید-----------
عيد قربان ، پر شکوهترين ايثار و زيباترين جلوه ي تعبد در برابر خالق يکتا بر شما مبارک
----------- عيد قربان مبارک - پیغام تبریک عید فطر-----------
عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک!!!
----------- عید قربان مبارک-----------
روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارک. عيد اضحي رسم و آئين خليل آزرست بعد آن ،عيد غدير، روز ولاي حيدر است عيد قربان و پيشاپيش عيد سعيد غدير مبارک
----------- Sms Eyde Gorban - عید قربان مبارک-----------
نام نويسي جهت اعزام فوري به حج تمتع امسال شروع شده است جهت اقدام به دفتر تهيه و توزيع چهار پايان جهت ذبح در عيد قربان اقدام فرمائيد !!!
----------- عيد قربان مبارک - اس ام اس جدید-----------
عيد سعيد قربان ، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارك.
----------- عيد قربان مبارک - پیامک عید قربان-----------
يک شاخه گل سپيد تقديم تو باد .. رقصيدن برگ بيد تقديم تو باد .. تنها دل تنگيست سرمايه ي من .. آن هم شب پاک عيد تقديم تو باد .. عيد مبارک
----------- .*'""*.*"'"*. *. Eydetun "*. Mobarak "*.*" Hamrah ba behtarin arezuha -----------
زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاكی چشمه زمزم.

هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین !

توی اتاق رختكن كلوپ گلف، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمكت شروع میكنه به زنگ زدن.مردی كه نزدیك موبایل نشسته بود دكمه اسپیكر موبایل رو فشار میده و شروع می كنه به صحبتبقیه آقایون هم مشغول گوش كردن به این مكالمه میشن ...مرد: الو؟صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی كلوپ هستی؟مرد: آره !زن: من توی فروشگاه بزرگ هستماینجا یه كت چرمی خوشگل دیدم كه فقط ۱۰۰۰ دلاره! اشكالی نداره اگه بخرمش؟مرد : نه. اگه اونقدر دوستش داری اشكالی نداره!زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید ۲۰۰۶ رو دیدم... یكیشون خیلی قشنگ بود قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود !مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی كن ماشین رو با تمام امكانات جانبی بخری !زن: عالیه. اوه یه چیز دیگه، اون خونه ای رو كه قبلا میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلارهمرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی كن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی !!!زن: خیلی خوبه. بعدا می بینمت عزیزم. خداحافظمرد: خداحافظبعدش مرد یه نگاهی به آقایونی كه با حسرت نگاهش میكردن میندازه و میگه: كسی نمیدونه كه این موبایل مال كیه ؟!
نتیجه اخلاقی : هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین !

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

فيلم‌هاي آخر هفته و عيد قربان در تلويزيون

شبكه‌هاي تلويزيوني يك، دو، سه، چهار و تهران براي پخش در روزهاي پاياني هفته و روز شنبه كه به مناسبت عيد سعيد قربان تعطيل است،‌ 17 فيلم‌ سينمايي و تلويزيوني مختلف تهيه كرده‌اند.به گزارش خبرگزاري فارس،‌ در روزهاي پاياني هفته، پنجشنبه و جمعه 5 و 6 آذر فيلم‌هاي سينمايي و تلويزيوني «يك جيب پر از دانه‌هاي چاودار»، «ترنج آسماني»، «الماس 13»، «چاه ديو»، «زمستان سخت»، «پسران بد 2»، «كلاهي براي باران»، «پسران طلايي»، «پرونده بازسازي» و «صداي رعد» از شبكه‌هاي سيما (يك، دو، سه، چهار و تهران) پخش مي‌شود.در عيد سعيد نيز قربان 7 فيلم سينمايي ايراني و خارجي با عناوين «بره كُشون»، «ميش»، «پسرها سرباز به دنيا نمي‌آيند»، «درخت چشمه»، «مزاحم»، «اولين ستاره» و «سيگار ممنوع» از شبكه‌هاي يك، دو، سه، چهار و تهران روي آنتن مي‌رود .*«يك جيب پر از دانه‌هاي چاودار»فيلم سينمايي «يك جيب پر از دانه‌هاي چاودار» به كارگرداني چارليز پالمر پنجشنبه 5 آذر ساعت 22 از شبكه يك سيما پخش مي‌شود.با كشته شدن پيرمرد ثروتمندي به نام ركس فورتسكيو كارآگاه پليس بازرس، نيل به جستجوي قاتل يا قاتلان مي‌پردازد. با فاصله كوتاهي پس از قتل ركس، همسر جوانش آدل و خدمتكار خانه گلديس نيز كشته مي‌شوند. از آنجا كه گلديس قبلاً خدمتكار منزل خانم مارپل بوده، پس از درج خبر كشته شدنش در روزنامه‌ها، خانم مارپل براي كشف ماجرا به منزل ركس مي‌آيد و با نيل همكاري مي‌كند.جوليا مكنزي به عنوان بازيگر اصلي در فيلم سينمايي «يك جيب پر از دانه‌هاي چاودار» محصول سال 2008 انگلستان بازي كرده است.*«ترنج آسماني»فيلم تلويزيوني «ترنج آسماني» به كارگرداني و تهيه كنندگي سپهر محمدي عصر روز جمعه ساعت 15:40 از شبكه يك سيما روي آنتن مي‌رود.منصور جواني كه از سفر حج آمده است در مراسم وليمه با مردي روبرو مي‌شود كه با گفتن جمله آيا تو مطمئني قبل از رفتن به حج به تمام كارها و اموراتت رسيدگي كردي و حج تو مقبول حضرت حق قرار گرفته است، منصور دچار تزلزل شده و شيريني مراسم حج برايش كم رنگ مي‌شود.زهير ياري و مژگان ترانه در فيلم تلويزيوني «ترنج آسماني» از توليدات سال جاري گروه فيلم و سريال شبكه يك سيما بازي كرده‌اند.*«الماس 13»پنجشنبه شب ساعت23:45 فيلم سينمايي «الماس13» از شبكه دو سيما پخش مي‌شود.در اين فيلم با بازي آسيا آرجنتو، اليور مارشال و جرارد ديپارديو مي‌بينيم: مت مأمور پليسي است كه در مي‌يابد بهترين دوستش فرانك كه رابطه دوستيش با او به سال‌ها پيش بازمي‌گردد، با سوءاستفاده از موقعيتش در نيروهاي پليس، تبديل به يكي از بزرگترين عوامل توزيع و فروش و همچنين حمل‌ونقل موادمخدر در شهر شده است.فيلم سينمايي «الماس13» محصول كشورهاي فرانسه و بلژيك در سال 2009، به كارگرداني جيلز بهات و تهيه كنندگي چارلز جيلي برت ساخته شده است.*«چاه ديو»شبكه دو سيما براي روز جمعه 6 آذر، ساعت18:15پخش فيلم سينمايي «چاه ديو» به كارگرداني جواد مزدآبادي و تهيه كنندگي پژمان لشگري پور را در نظر گرفته است.داستان فيلم در مورد يك گروه دانشجويي است كه در قالب طرح هجرت، به يك روستاي محروم مي‌روند تا به آنان كمك كنند، اما در اثر بروز يك اتفاق مرموز، روستاييان تصميم مي‌گيرند زمين‌هاي خود را بفروشند. اين در حالي است كه آن گروه دانشجو به فكر راه حلي هستند.مهران رجبي، مهدي اميني‌خواه، اميرحسين رستمي، حسن اسدي، مريم خدارحمي، حشمت آرميده، سيد محسن نبوي، اسداله يكتا، پرويز سنگ سهيل، محمد حاج حسيني و قاسم پورستار در فيلم تلويزيويي «چاه ديو» به ايفاي نقش پرداختند.*«زمستان سخت»فيلم سينمايي «زمستان سخت» به كارگرداني ميلي هيلب، پنجشنبه 5 آذر ساعت 19:15 از شبكـه سه سيما پخش مي‌شود.در اين فيلم با بازي اريك ليولي و كلان لوتز مي‌بينيم: دو دوست به نام‌هاي تايلر و مارك كه هر دو اسكي‌باز حرفه‌اي هستند براي تهيه يك فيلم ورزشي دعوت مي‌شوند، در طول فيلمبرداري متوجه زياده‌خواهي تهيه‌كننده براي تهيه صحنه‌هاي خطرناك و ريسكي جهت فروش بهتر فيلم مي‌شوند و در نهايت مارك در هنگام عبور از يك تنگه زير بهمن رفته و مي‌ميرد.فيلم سينمايي «زمستان سخت» محصول سال 2008 آمريكاست.*«پسران بد 2»صبح جمعه 6 آذرماه ساعت10 فيلم سينمايي «پسران بد 2» از شبكه سه سيما پخش مي‌شود.پليس به دنبال يك قاچاقچي بين‌المللي موادمخدر و قرص‌هاي روانگردان است. پس از شناسايي، او با شگرد خاص از كشور فرار مي‌كند، ضمن اينكه يك پليس زن را نيز گروگان مي‌گيرد كه خواهر يكي از مأمورين پليس است. برادر گروگان و يكي از دوستان صميمي‌اش براي آزادي گروگان و گروهي از دوستانشان و دستگيري قاچاقچي وارد عمل مي‌شوند.ويل اسميت در فيلم سينمايي «پسران بد 2» به كارگرداني مايكل باي محصول سال 2003 كشور آمريكا ايفاي نقش كرده است.*«كلاهي براي باران»شبكه سه سيما جمعه 6 آذر ماه ساعت 23 فيلم سينمايي «كلاهي براي باران» ساخته مسعود نوابي را پخش مي‌كند.ابراهيم و جلال براي دزدي وارد خانه‌اي مي‌شوند. ابراهيم در جريان دزدي متوجه حضور باران و مادرش در خانه مي‌شود. او هنگام خروج متوجه خودكشي باران به علت شكست عشقي در برابر پيروز مي‌شود، اما به سرعت آنجا را ترك مي‌كند و همراه جلال از آنجا دور مي‌شود ولي به اصرار ابراهيم، جلال براي نجات باران به خانه برمي‌گردد و به كمك مادرش او را به بيمارستان مي‌رسانند.رضا عطاران، جواد رضويان، حديث فولادوند، مهران غفوريان و مهران رجبي در فيلم سينمايي «كلاهي براي باران» بازي كرده‌اند.*«روز پنجم»فيلم سينمايي «روز پنجم» پنجشنبه 5 آذرماه ساعت15:40 از شبكه چهار سيما پخش مي‌شود.اواخر جنگ دوم جهاني، سربازان آلماني اسير شده در يك اردوگاه اسرا كه توسط كانادايي‌ها اداره مي‌شوند زنداني هستند. يك ژنرال آلماني كه فرماندهي اسراي آلماني را به عهده دارد، بسيار منظم و خشك است و از سربازان آلماني داخل اردوگاه مي‌خواهد كه در دوران اسارت در اردوگاه بايد نظم و انضباط را بيشتر از زمان جنگ رعايت كنند.فرانكوندو و ريچارد جانسون در فيلم سينمايي «روز پنجم» به كارگرداني جوليانو مونتالدو محصول سال 1969 كشور ايتاليا بازي كرده‌اند.*«پسران طلايي»فيلم سينمايي «پسران طلايي» به كارگرداني دنيـل آدامز جمعه 6 آذرماه ساعت 20:30 در قالب برنامه «سينما چهار» از شبكه چهار سيما پخش مي‌شود.داستان فيلم با بازي ديويد كارادين، بروس درن و ريپ تورن در مورد سه ملوان پير و بازنشسته است كه با يكديگر در كلبه‌اي فقير و بهم ريخته زندگي مي‌كنند، تا آنكه يكي از آنها تصميم مي‌گيرد براي سر و سامان دادن به اين شرايط ازدواج كند و با دادن آگهي در روزنامه به دنبال زوجي مناسب مي‌گردد اما كسي پيش قدم نمي‌شود تا آنكه زني مسن مي‌پذيرد ازدواج كند.فيلم سينمايي «پسران طلايي» محصول سال 2008 كشور آمريكا در ژانر كمدي ساخته شده است.*«پرونده بازسازي»فيلم سينمايي «پرونده بازسازي» 40 دقيقه بامداد روز جمعه از شبكه تهران پخش مي‌شود.بن گاروي مردي كه با همسرش ليزا و دخترشان كيتي ظاهراً خوشبخت به نظر مي‌رسند و در كارش در يك كارخانه نيز بسيارسخت كوش و شايسته نشان داده و انتظار پيشرفت و زندگي بهتري را در آينده دارد با هم‌صحبت شدن با برادرش ريكي يك سابقه‌دار تازه از زندان آزاد شده ناگهان مسير زندگي‌اش به سوي سقوط آغاز مي‌شود.پل واكر، پايپر پرابو و بروكلين پرولاكس در فيلم سينمايي «پرونده بازسازي» به كارگرداني جان گلن محصول سال 2008 كشور آمريكا در ژانر درام و هيجاني ايفاي نقش كرده‌اند.*«صداي رعد»فيلم سينمايي «صداي رعد» به كارگرداني پيتر هايامز جمعه 6 آذر ساعت 13:30 از شبكه تهران پخش مي‌شود.يك مرد ثروتمند به نام چارلزهتون با در اختيار گرفتن دستگاهي به نام تمي، مركز تفريحي ايجاد كرده كه طي آن مشتريان اين مركز با پرداخت پول كلاني با استفاده از پل زماني كه سيستم رايانه‌اي تمي ايجاد مي‌كند، مي‌توانند به دوران ما قبل تاريخ سفر كنند و طي اين سفر يك دايناسور واقعي ما قبل از تاريخ را از پا درآوردند.امين رود، هايك مكچ، جميما روپر و بن كينگزلي در فيلم سينمايي «صداي رعد» محصول سال 2005 كشورهاي انگليس، آمريكا، آلمان و چك در ژانر حادثه‌اي، ماجراجويي، هيجاني، علمي- تخيلي ايفاي نقش كرده‌اند.*«بره كشون»به گزارش روابط عمومي سيما، فيلم تلويزيوني «بره كشون» به كارگرداني مهرداد خوشبخت و تهيه‌كنندگي رضا جودي در روز عيد سعيد قربان ساعت 15:40از شبكه يك سيما پخش مي‌شود.داستان فيلم تلويزيوني «بره كشون» درباره بره‌اي است كه متعلق به يك دختر روستايي ا‌ست، اين بره به اشتباه همراه ديگر گوسفندان به شهر آورده مي‌شود، ورود اين بره به خانواده‌هاي مختلف ماجراهايي را به دنبال دارد.فيلم تلويزيوني «بره كشون» با بازي ارژنگ امير فضلي، رابعه اسكوئي، افشين سنگ چاپ، احمد رضا اسعدي، سارينا مبيني، شهره سلطاني و رامين ناصرنصير از توليدات سال جاري گروه فيلم و سريال شبكه يك سيماست.از ديگر عوامل مي‌توان به: مدير تصويربرداري: بابك بذرافشان، صدابردار: سيامك نيازي، طراح گريم : ندا ميقاني، طراح صحنه‌ولباس: مهساعظيمي، موسيقي: آرمان موسي‌پور، برنامه‌ريز و دستيار كارگردان: خسرو نصيري‌خواه و مدير توليد: شهاب علي‌بخشي اشاره كرد.*«ميش»فيلم تلويزيوني «ميش» به كارگرداني مجيد صالحي روز عيد سعيد قربان ساعت17:30 از شبكه دو سيما پخش مي‌شود.فيلم تلويزيوني «ميش» قصه افسري را به تصوير مي‌كشد كه قرار است گوسفندي را از روستايي براي تولد فرزندش ببرد اما دراين راه مسائل و اتفاقات مختلفي براي او رخ مي‌دهد.دراين فيلم بازيگراني همچون سعيد آقاخاني، اميرجعفري، مهران غفوريان، علي صادقي، مهران رجبي، مصطفي راد، ساعد هدايتي، اميرغفارمنش، علي صالحي، امير نوري، سياوش مفيدي، دريا آقاخاني، بيژن پيشدادي، نيلوفر دوستي، سيد رضا حسيني، كريم قرباني، عباس جمشيدي، ريما رامين‌فر و كتايون امير ابراهيمي به ايفاي نقش پرداختند.ساير عوامل اين فيلم عبارتند از: تهيه كننده: محمدرضا تخت كشيان، نويسنده: حجت قاسم زاده‌اصل، مديرتصويربرداري: عبداله عبدي نسب، صدابردار: فرشيد كيوان مهر، طراح صحنه و لباس: حسين عالي‌نژاد، تدوين: سيامك مهماندوست، صداگذاري:مهرداد جلوخاني‌وموسيقي: كامبيز مشيري.*«پسرها سرباز به دنيا نمي‌آيند»صبح روز عيد سعيد قربان ساعت 10 فيلم تلويزيوني «پسرها سرباز به دنيا نمي‌آيند» از شبكه سه سيما پخش مي‌شود.در اين فيلم با بازي محمد كاسبي، اكرم محمدي، سياوش خيرابي، كيانوش گرامي و سعيد پيردوست مي‌بينيم: نيما كه براي فرار از سربازي و معافيت تمام راه‌هاي ممكن را امتحان مي‌كند. اما وقتي موفق نمي‌شود تصميم مي‌گيرد تا پدر و مادرش از هم جدا شوند تا به بهانه كفالت مادر معاف شود. او براي ايجاد اختلاف بين آنها كه عاشقانه هم را دوست دارند دست به هركاري مي‌زند.فيلم تلويزيوني «پسرها سرباز به دنيا نمي‌آيند» به كارگرداني شاهد احمدلو از توليدات مركز سيما فيلم است.*«درخت چشمه»فيلم تلويزيوني «درخت چشمه» روز عيد سعيد قربان ساعت 22:15 از شبكه سه سيما پخش مي‌شود.«درخت چشمه» روايت‌گر پيرمردي است كه راهي زيارت خانه خداست و براي طلب حلاليت از مردم روستاي محل زندگي‌اش سفري كوتاه را آغاز مي‌كند، اما خلاف انتظار در موقعيتي قرار مي‌گيرد كه خود او بايد كسي را حلال كند.علي واجدسميعي، رضا فيض نوروزي، شايان تربيت‌دوست، فرهاد بشارتي، حسين توشه، بهرام نوري، محبوب بشري، زينب شعباني، مرضيه گوهري، حبيب پورسيفي، امير و نرجس خاتون بدرطالعي، ابوذرجلالي و نسرين آبشناور در اين فيلم تلويزيوني بازي كرده‌اند.فيلم تلويزيوني «درخت چشمه» به كارگرداني محسن تربيت‌ دوست و تهيه كنندگي مهدي صباغ‌زاده ساخته شده است.از ديگر عوامل اين فيلم مي‌توان به مدير توليد: جعفر عروجي، صدابردار: مازيار رزاقي، آهنگساز: كيوان صباغ‌زاده، تدوين: فرزاد هوتهم، صداگذار: علي علويان، طراح صحنه: پيام حسين‌صوري، طراح گريم: محسن دارسنج، دستيار اول و برنامه‌ريز: روزبه سجادي حسيني، منشي صحنه: طليعه شهرابي و ناظر كيفي: داريوش منتظري اشاره كرد.*«مزاحم»فيلم سينمايي «مزاحم» روز عيد سعيد قربان ساعت20:30 از شبكه چهار پخش مي‌شود.رالف ميلان آدمكش حرفه‌اي به مون پليه مي‌رود تا يك شاهد را قبل از شهادتش در دادگاه به قتل برساند. او در يك هتل اقامت مي‌كند تا از پنجره آن به شاهد شليك كند. اما همسايه ديوار به ديوار او در هتل مردي نااميد و خسته از زندگي به نام فرانسو پينيون است كه نامزدش او را ترك كرده است.لينو ونتورا و ژاك برل در فيلم سينمايي «مزاحم» محصول سال 1973 كشور فرانسه به كارگرداني ادوارد مولينارو و نويسندگي فرانسيس وبر بازي كرده‌اند.*«اولين ستاره»روز عيد سعيد قربان ساعت 13:30 فيلم سينمايي «اولين ستاره» از شبكه تهران سيما پخش خواهد شد.داستان در مورد ژان گابريل مردي 38 ساله و سياه پوست است كه با زني سفيدپوست به نام سوزي ازدواج كرده و حاصل اين ازدواج پسر و دختري خردسال به نام‌هاي لودو و مانوو يك پسر نوجوان به نام يان است.ژان گابريل مدتي است كه بيكار است، اما شغل‌هايي كه همسرش سوزي برايش پيدا مي‌كند به بهانه‌هاي مختلف رد مي‌كند و اميدوار است كه كاري در راديو پيدا كند.فرمين ريچارد، لوسيان باپتيست، آنه كانسيگني و جيمي وُها در فيلم سينمايي «اوليـن ستـاره» به كارگرداني لوسيان ژان بابتيست در ژانر خانوادگي -كمـدي بازي كرده‌اند.*«سيگار ممنوع»فيلم سينمايي «سيگار ممنوع» در روز عيد سعيد قربان ساعت 21:30 از شبكه تهران سيما روي آنتن مي‌رود.نيك نيلور كارمند مركز تحقيقات توتون، كارش اين است كه با افراد و نهادهاي مختلف بحث كند و آنها را مجاب كند كه سيگار كشيدن براي سلامتي مضر نيست. نيك وقتي در يك برنامه تلويزيوني شركت مي‌كند كه در آن نوجواني به نام رابين ويليگر حضور دارد كه در اثر مصرف سيگار دچار سرطان شده است، تلاش مي‌كند از كار خود و سازندگان و توليدكنندگان سيگار دفاع كند، همچنين وقتي در مدرسه‌اي كه فرزندش، جويي در آن درس مي‌خواند به همين كار دست مي‌زند، بسيار منفور خانواده‌ها مي‌شود.جان لاندن، اريك هابـرمـن، آرون اكهـارت، مـري‌جو اسميت و تاد لوئيـزو در فيلم سينمايي «سيگار ممنوع» محصول سال 2005 كشور آمريكا در ژانر درام و كمدي بازي كرده‌اند