۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

مستر بین رییس اتحادیه اروپا!!!


هکرها با دستکاری وب‌سایت اتحادیه اروپا تصویر نخست‌وزیر اسپانیا به عنوان رییس دوره‌ای اتحادیه اروپا را با تصویر "روآن آتکینسون" کمدین معروف به "مستر بین" جابجا کردند.به گزارش شبکه ایران به نقل از خبرگزاری فرانسه، بازدیدکنندگان وب‌سایت رییس دوره‌ای اتحادیه اروپا روز دوشنبه با مراجعه به این وب‌سایت، به طور اتوماتیک به وبلاگی هدایت می‌شدند که در آن، صفحه اتحادیه اروپا با تصویر "مستر بین" به عنوان رییس اتحادیه اروپا به نمایش در آمده بود.دولت اسپانیا با تایید این موضوع اعلام داشت که در واقع هکی صورت نگرفته است بلکه یک هکر با گرفتن یک عکس تمام صفحه از صفحه اول وب‌سایت اتحادیه اروپا به آدرس www.eu2010.es و مونتاژ آن، این تصویر را ایجاد کرده است.

در این تصویر مونتاژ شده، عکس "خوزه لوییس رودریگز زاپاته‌رو" نخست‌وزیر اسپانیا با چهره خندان "روآن اتکینسون" معروف به "مستر بین" جابجا شده بوداسپانیا از اول ژانویه، ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا را به مدت شش‌ماه بر عهده گرفته است و از روز شنبه، هزاران بازدیدکننده اینترنتی به طور معمول به این وب‌سایت سر زدند.در بیانیه دولت اسپانیا آمده است که "این حمله با استفاده از روش موسوم به "XSS" انجام شده که با استفاده از آن، سایت به جای دیگری هدایت می‌شود.نخست‌وزیر اسپانیا پیش از این اعلام کرده بود که اداره پایگاه اینترنتی ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا یکی از نخستین ماموریت‌های اسپانیا خواهد بود که با اعلام این موضوع، هکرها حمله به این پایگاه را آغاز کردند.پس از این حمله، مسئولان پایگاه اینترنتی بلافاصله تلاش خود را برای رفع مشکل آغاز کردند اما اختلال در فعالیت این سایت، تا چندین ساعت ادامه داشت.پیش از این مخالفان و اغلب رسانه‌های اسپانیا از تصاویر مستربین برای استهزاء نخست‌وزیر اسپانیا استفاده می‌کردند که با این اقدام آنها، دلیل بیشتری برای ادامه این اقدام خود پیدا کرده‌اند.

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

داستانک عاشقانه فلسفی!

نویسنده: مصطفی عابدینی فرد
گفتم: «داری زیاده­روی می­کنی. فردا روز کاری­یه ها.»
خندید و تن عرق­کرده و کرخش را روی تخت کنارم ولو کرد. سیگاری گیراند. تا بیاید پک دوم را بزند، گفتم: «بگو دیگه؛ چیه هدیه­ی مخصوصِ مخصوصت که می­گفتی؟»
گفت: « تا سیگارم تموم می­شه، بمون تو خماریش.»
بش سقلمه­ای زدم و گفتم: «میدونی که؛ ما ونوسی­ها بدمون می­یاد منتظر بمونیم.»
پوزخندی زد، بلند شد و در تاریکی رفت توی هال. برگشتنی، انگار چیزی توی دستش بود. یک تکه کاغذ. نشست روی لبه­ی تخت. گفت: «امروز بهترین داستانک عاشقانه­ی عمرم رو کشف کردم. همینجور اتفاقی تو یه کتاب راجع به عرفان. نوشتمش این تو. ولی خب از برم.»
گفتم: «داستانک قدیمی؟ از کیه؟»
لحظه­ای صورتش روشن شد. انگار که حرف مرا نشنیده باشد، گفت: «مجنون را گفتند: "ابوبکر فاضل­تر یا عمر؟" گفت: "لیلی نکوتر."»

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

خدایا کمک,plz

سلام خوبین دوستان؟خوبم
صادقانه* بگم اینترنتم قطع شده واسه اینکه بیشتر درس بخونم خودم رو تنبیه کرده و وصلش نکرده ام ولی بازم چند روز به چند روز آپم,بهم سر بزنید
ممنون
پینوشت:گفتم صادقانه بگم یاد 2 چیز افتادم:
1صداقت در عشق نظرتون چیه؟اگر واقعا بهش معتقد هستین سری به :دختری به نام آسمان بزنید
2:مگه میشه صحبت از صادق بشه و یاد نویسنده وبلاگ زیبای بستنی قیفی نیفتیم؟