۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

داستانک (نامردی در حد عالی)

جک و دوستش باب تصمیم می گیرندبرای تعطیلات به اسکی برند. با همدیگه رخت و خوراک و چیزهای دیگرشان را بار ماشین جک می کنند و به سوی پیست اسکی راه می افتند
پس از دو سه ساعت رانندگی ، توفان و برف و بوران شدیدی جاده را در بر گرفت چراغ خانه ای را از دور می بینند و تصمیم می گیرند شب را آنجا بمانند تا توفان آرام شود و آنها بتوانند به راه خود ادامه دهند
هنگامی که نزدیکتر می شوند می بینند که آن خانه در واقع کاخیست بسیار بزرگ و زیبا که درون کشتزار پهناوریست و دارای استبلی پر ازاسب و آن دورتر از خانه هم طویله ای با صدها گاو و گوسفند است
زنی بسیار زیبا در را باز می کند. مردان که محو زیبایی زن صاحبخانه شده بودند، توضیح می دهند که چگونه در راه گرفتار توفان شده اند و اگر خانم خانه بپذیرد شب را آنجا سر کنند تا صبح به راهشان ادامه دهند.
زن جذاب با صدایی دلنشین گفت: همانطور که می بینید من در این کاخ بزرگ تنها هستم ، اما مساله این است که من به تازگی بیوه شده ام و اگر شما را به خانه راه دهم از فردا همسایه ها بدگویی و شایعه پراکنی را آغاز می کنند
جک پاسخ داد: نگران نباشید، برای این که چنین مساله ای پیش نیاید ما می تونیم در استبل بخوابیم. سحرگاه هم اگر هوا خوب شده باشد بدون بیدار کردن شما راه خود را به طرف پیست اسکی ادامه خواهیم داد
زن صاحبخانه می پذیرد و آن دو مرد به استبل می روند و شب را به صبح می رسانند بامداد هم چون هوا خوب شده بود راه
می افتند
حدود نه ماه بعد جک نامه ای از یک دادگاه دریافت می کند در آغاز نمی تواند نام و نشانیهایی که در نامه نوشته بود را به یاد آورد اما سر انجام پس از کمی فشار به حافظه می فهمد که نامه دادگاه درباره همان زن جذاب صاحبخانه ای است که یک شب
توفانی به آنها پناه داده بود
پس از خواندن نامه با سرگردانی و شگفت زده به سوی دوستش باب رفت و پرسید: باب، یادت میاد اون شب زمستانی که در راه پیست اسکی گرفتار توفان شدیم و به خانه ی آن زن زیبا و تنها رفتیم؟
باب پاسخ داد: بله
جک گفت: یادته که ما در استبل و در میان بو و پشگل اسب و قاطر خوابیدیم تا پشت سر زن صاحبخانه حرف و حدیثی در نیاید؟
باب این بار با صدایی لرزانتر پاسخ داد: آره.. یادمه
جک پرسید: آیا ممکنه شما نیمه شب تصادفی به درون کاخ رفته باشید و تصادفی سری به آن زن زده باشید؟
باب سر به زیر انداخت و گفت: من … بله…من…
جک که حالا دیگر به همه چیز پی برده بود پرسید: باب ! پس تو … تو تو اون حال و هوا و عشق و حال خودت رو جک معرفی کرده ای؟؟…تا من .. بهترین دوستت را ..
جک دیگر از شدت هیجان نمی توانست ادامه دهد… ، باب که از شرم و ناراحتی سرخ شده بود گفت .. جک… من می تونم توضیح بدم.. ما کله مون گرم بود و من فقط می خواستم .. فقط…حالا چی شده مگه؟
جک احضاریه دادگاه را نشان داد و گفت: اون زن طفلک به تازگی مرده و همه چیزش را برای من به ارث گذاشته.!!!!!

زیارت در یک روز بارانی


بعد از ظهر یک جمعه بارونی اون هم در شمال هیچ چیزی حال نمی ده جز زیارت حالا چند قطره اشکی هم اگر جاری بشه چه با صفا تر آستانه اشرفیه جز محدود شهر های زیارتی گیلان است که سوغاتی هم زیاد دارد بادام زمینی آستانه بعد از زیارت می چسبد به هر حال اگر رفتین زیارت ما رو از دعاهاتون محروم نکنین
***********************************************************

امامزاده اعظم,مجاهد شهید,پسر امام موسی کاظم(ع)برادر امام رضا(ع)
((سید حسن))ملقب به جلال الدین اشرف که در سال 180 هجری قمری در شهر مدینه منوره چشم به جهان گشود و در چهاردهم ماه مبارک رمضان سال 233 هجری به شهادت رسید.
پدرش امام هفتم شیعیان و مادرش بانو نجمه بود.درست سال قبل از تولدش (179)هجری پدرش امام موسی کاظم(ع)به دستور هارون رشید در مدینه دستگیر و به بصره تبعید و زندانی شد.
او پس از شهادت پدر بزرگوارش نزد برادرش حضرت امام رضا(ع)در زادگاهش مدینه پرورش یافت و در سایه چنین استادی مراتب فضل و کمال را طی کرد که در میان برادرانش بعد از امام هشتم(ع)در علم و زهد و تقوی شجاعت و سخاوت پیشی گرفت و به همین دلیل از محبوب ترین و عزیز ترین برادران نزد امام رضا (ع) بود
او در سال 201 هجری در زمان ولایت عهدی امام رضا در حالی که حدود 21 سال داشت از مدینه برای تبلیغ به بغداد آمد و در سال 204 هجری وقتی که مامون از مرو به بغداد می ر ود حضرت سید جلال الدین اشرف شهر بغداد را ترک کرده و با جمعی از یاران عازم ایران می شود و در شهر قم ساکن می شود.
در این میان چون آزادی شیعیان و ساداتی که به کوهستان دیلم پناهنده شده بودند با به وجود آمدن سلسه های کوچک محلی که خود را بقایای مروانیان و بنی امیه معرفی میکردند به خطر افتاذ امام زاده سید جلال الدین اشرف به دعوت عده ای از سادات و شیعیان گیلان در سال 206 هجری با شعار خون خواهی برادرش امام رضا با تشکیل نهضتی قیام می کند که پس از یک سری جنگ های خونین در سال 211 هجری قدرت را در دست می گیرد و نخستین حکومت شیعه در ایران را بنیان می گذارد و حضرت سر انجام پس از 13 سال حکومت در سال 223 ه.ق جنگی که در روستای لیالمان (5 کیلومتری لاهیجان)رخ داد به سختی مجروح شده و برای اینکه پیکرش به دست دشمن نیفتد خود را به حوالی رودبار می رساند و در ییلاق دارستان در (9کیلومتری رودبار)در خانه شیخ مفید الدین به مقام شهادت نائل می آید.
بنا به وصییت آن حضرت و با تدبیر و زیرکی شیخ مفید الدین و اطرافیان پیکر مطهرش را در تابوت گذاشته ودر آب سفید رود رها کردند.
تابوت حامل نعش مطهر حضرت کیلومتر ها از محل شهادت در حوالی لاهیجان در قریه کوچان به ساحل رسید پیکر پاک آن رهبر نستوه را بی شک عده ای از مردمان با صداقت آن روزگار به دور از هرگونه تشریفاتی با یک دنیا غم و اندوه به خاک سپردند قریه کوچک کوپان بعدها به آستانه اشرفیه در آمد.
*********************************************************
پی نوشت:
1: خیلی سعی کردم عکسی بگیرم که حس زیارت را القاء کند عکس بالا را با سعی زیادی زیر بارون گرفتم اگر عکاسان گرامی از لحاط هنر عکاسی مشکلی در آن می بینند به حساب باران بگذارند
2:به قول برادرم همه حس زیارت به اون نمازش است پس اگر رفتین زیارت نماز فراموش نشه

دکتر انوشه


گاو ما ما می كرد،• گوسفند بع بع می كرد،• سگ واق واق می كرد،• و همه با هم فریاد می زدند حسنك كجایی؟
• شب شده بود اما حسنك به خانه نیامده بود.حسنك مدت های زیادی است كه به خانه نمی آید.• او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می كند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.• موهای حسنك دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.• دیروز كه حسنك با كبری چت می كرد .كبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.كبری تصمیم داشت حسنك را رها كند و دیگر با او چت نكند چون او با پتروس چت می كرد.• پتروس همیشه پای كامپیوترش نشسته بود و چت می كرد.پتروس دید كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد می كرد چون زیاد چت كرده بود.او نمی دانست كه سد تا چند لحظه ی دیگر می شكند.پتروس در حال چت كردن غرق شد.• برای مراسم دفن او كبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما كوه روی ریل ریزش كرده بود.
• ریزعلی دید كه كوه ریزش كرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبری و مسافران قطار مردند.• اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و كور بود.• الان چند سالی است كه كوكب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سیر كند.
• او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد.• او كلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.• او آخرین بار كه گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است كه دیكر در كتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد

برای تمامی حامیان حیوانات

ایران زمین باید قانون حمایت از حیوانات داشته باشد !!!!
فیثاغورث فیلسوف و ریاضیدان بنام یونانی معتقد بود " تا زمانیکه انسان به نابود کردن ظالمانه جانداران ضعیف تر از خود ادامه دهد .. هرگز به سلامت و صلح واقعی دست نخواهد یافت. زیرا تا زمانیکه انسان به کشتار حیوانات ادمه دهد ... از کشتن همنوع خود نیز دست نخواهد برداشت... کسی که تخم قتل و درد میکارد نیمتواند انتظار درو کردن عشق و شادمانی داشته باشد".
چندی قبل در صفحه آخر همشهری بار دیگر یکی از شهروندان با ارسال عکس کیسه زباله پاره شده در پیاده رو گربه های گرسنه و آواره شهر را متهم کرده بود. من نیز مطلبی در جوابیه برای همان صفحه ارسال کردم (که کیسه های زباله را همانطور که همگی هر روز شاهد آن هستیم آدم٢پا ها جر میدهند و حتی از سطل زباله شهرداری بیرون میاندازند و گربه ها مقصر نیستند.. گربه کیسه را بو میکشد و با حس شامه بسیار قوی که دارد فقط قسمتی که احتمالا"‌ تکه استخوانی در آن است با ناخن سوراخ کرده و استخوان را بیرون میکشد ..... چند بار تکرار کنم). مسئول صفحه مربوطه ایمیلی برای من فرستاد که کاملا" با نظرات اینجانب موافق است ولی برطبق قوانین روزنامه همشهری حق دفاع از حقوق حیوانات مخصوصا" سگ و گربه را ندارد !!!!!
هفته قبل یکی از دوستان زنگ زد که گربه بدبختی را شبانه در پارک لاله به آتش کشیده اند و جسد جزغاله شده اش در گوشه ای از پارک افتاده است. بطور حتم تعدادی جوان عیاش برای خندیدن و شوخی کردن بعد از نوشیدن الکل و یا مصرف مواد مخدر این بلا را سر گربه نگون بخت پارک آورده اند. مسلمانان .. آیا این است مسلمانی شما... چرا ایرانیان همیشه به فرهنگ ٣٠٠٠ ساله خود میبالند ولی روز به روز بر وحشی گری خود میافزایند؟!
من و امثال من نیز که به حیوانات گرسنه کمک میکنیم همچنان مورد آزار روحی توسط آدم های بی انصاف هستیم و اعتراض که چرا به گربه گرسنه ای غذا میدهیم. عذر و بهانه های بیجا و بی منطق مثل جمـــع شــدن مگـــس.... امسال مگس همه جا هست (پارسال کمتر بود). این همه آشغال و کثافت در کوچه و خیابان و خود سطل های آلوده شهرداری که پایگاه مگس است... آیا فقط غذا دادن به چند گربه گرسنه باعث جمع شدن مگس میشود.. آیا مدفوع آدمیزاد لای شمشادها و کنار پیاده روها که در گوشه و کنارشهر بچشم همه میخورد ... به مگس ارتباطی ندارد؟!
هفته گذشته کیانا از تعدادی حامیان حیوانات دعوت کرد در خانه اش جمع شوند تا بلکه با کمک هم بتوان زمینی در اطراف تهران تهیه کرد برای نگهداری از سگ های بی سرپرست و گربه های مصدوم و آسیب دیده. متاسفانه همه ما کارمند هستیم و حقوق بگیر و قدرت مالی چندانی نداریم. همان شب در برنامه خبری یکی از شبکه های ماهواره ای ترکیه یکی از دست اندرکاران شهرداری اعلام کرد که برای چندمین بار انسان خیری ١٠٠٠٠ متر زمین بطور رایگان در اختیار فعالان حقوق حیوانات قرار داده برای نگهداری از سگ های ولگرد. فرق ما با ممالک دیگر اسلامی چیست.. مگر ترکیه و امارات و لبنان و..... مسلمان نیستند؟! این ممالک قانون حمایت از حیوانات دارند.. چرا ما نباید داشته باشیم ؟ کانال های ماهواره ای آنها مرتب برنامه در مورد حمایت از حیوانات و کمک به آنها نشان میدهد... آنها هم مسلمانند.. ولی سگ (بهترین دوست انسان) را به جرم نجس بودن تیر باران نمیکنند و خود شهرداری شهروندان و مغازه داران را موظف کرده تا به حیوانات گرسنه کمک کنند. چرا گربه ها چنین راحت و بدون ترس در کنار مغازه های شهر استانبول نشسته اند و ترس از خوردن لگد و سنگ و چوب ندارند. چرا مردم کشورهای دیگر (چه دنیای غرب و چه جهان سوم) وقتی از کنار گربه رد میشوند نمیترسند به هزار بیماری لاعلاج مبتلا شوند !!! این بیماریهای ناشناخته چیست که از بقال و دلاک حمام و کارگر ساختمان و مهندس و... خود را مجاز میدانند در موردش سخن سرائی میکنند و به بقیه هشدار میدهند... نازائی از موی گربه !!!!‌ این جمله را کجای دنیا غیر از کشور گل و بلبل خودمان شنیده اید؟! کافیست شمائی که سواد بیشتری دارید در کامپیوتر و سایتهای معتبر این جمله را سرچ کنید...... هیچ چیز در مورد نازائی از موی گربه پیدا نخواهید کرد.. این هم یکی از امراضی است خود ساخته ذهن انسانهای با فرهنگ این سرزمین.
با وجود تلاش روز افزون حامیان حقوق حیوانات در ایران ، وضعیت حیوانات در این مملکت با فرهنگ!!!!! همچنان بسیار اسفبار است به حدی وخیم که حتی بعضی از مخالفان حکومت فعلی (همانهائی که خود را سبز مینامند و فقط بدنبال آزادی بیشتر برای برپائی میهمانی های آنچنانی و دایر کردن دیسکوتک هستند و .....) از ما ایراد میگیرند که : ‌چرا وقتی با مردم اینگونه رفتار میشود و جوانان را زندانی میکنند و .... شما انتظار خوش رفتاری با حیوانات را دارید؟ چرا وقتی مردم گرسنه اند شما فکر گربه ها هستید؟ چرا پولتان را برای غذا رساندن به گربه و سگ خرج میکنید درحالیکه کلی انسان فقیر داریم .... این گونه افراد نمیخواهند قبول کنند کسی که به فکر حیوانات گرسنه است مطمئنا"‌ در حد توان خود به انسانهای نیازمند واقعی هم کمک خواهد کرد.. آیا میدانستید موسس انجمن حمایت از حیوانات بین الملل همان موسس سازمان جلوگیری ازبد رفتاری با کودکان است ؟ بدرفتاری با حیوانات و بدرفتاری با کودکان دو روی یک سکه میباشد.
چندی قبل بروشوری در رابطه با کمک به گربه ها و صحت نداشتن بیماریزابودن آنها (به اندازه ای که انسانها هراس دارند) چاپ شد که مدیر یک آژانس تاکسی رانی که از حیوان دوستان بود از من درخواست کرد تعدادی در اختیارش بگذارم . هنگام تحویل بروشورها مدت نیم ساعت درگیری لفظی با یکی از راننده ها داشتم که معتقد بود چرا وقتی اینهمه انسان گرسنه هست باید پول بدهید جگر مرغ بخرید برای گربه ها (شکایتی که بعضی خوانندگان وب لاگ هم گاهی میکنند ولی وقتی به وب لاگ خودشان سر میزنی هیج توصیه ای در نوشته های آنها برای کمک به فقرا نخواهی دید).
وقتی انسان به ضعیف تر از خود پشت میکند.. وقتی از صحبت کردن از طرف آنان که خود صدائی برای دفاع از خود ندارند سر باز میزند.. مطمئنا"‌ دارای فرهنگ غنی و تمدن نمیباشد و نمیتواند خود را جامعه ای پیشرفته و مدرن بنامد. آرایش های زننده و تهوع آور و پوشیدن کفش پاشنه ١۵ سانتی در روز روشن برای خرید در خیابان و سوپرمارکت نشانه تمدن نیست.. کسانی میبایست ادعای متمدن بودن کنند که به محیط زیست و مادر طبیعت و تمام مخلوقات خدا احترام بگذارند و حق و حقوق آنان را نیز رعایت کنند.
خبر زیر را در وب لاگ یکی از دوستان خواندم.. واقعا"‌شرم آوره ... هیچ حرفی هم درش نیست.. خجالت آوره :
http://nikash.blogfa.com/8902.aspx
بطور حتم دخترخانم های دانشجو از گربه میترسند و یا وحشت از نازا شدن دارند (تکرار میکنم نازائی از گربه به هیــچ وجــه صحت ندارد و جمله ای است شرم آور که فقط در این مملکت به گوشتــــآن میخورد). حال معلوم نیست گربه های گرفته شده چه سرنوشتی خواهند داشت؟‌ راهی لابراتوارهای تحقیقاتی میشوند؟ برای خورد و خوراک به خاور دوریهای مقیم در کشور فروخته میشوند؟‌ یا در بیابانها رها میگردند تا از گرسنگی بمیرند (برای چندمین بار مینویسم.. گربه حیوان حیات وحش نیست و همیشه در طول تاریخ همراه انسانها بوده و در کنار آنها میزیسته است... حق زندگی را از این موجودات بیگناه و زیبای خداوند نگیرید ای هموطنان بافرهنگ !!!).
به امید روزی که ما هم در این سرزمین (قانون حمایت از حقوق حیوانات) داشته باشیم تا بلکه کمی از بدرفتاریها و شقاوت های انسان درحق حیوانات (چه حیات وحش و چه حیوانات شهری)‌ کاسته شود...
http://allcreatures.blogfa.com/ شــراب ببـــر

۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

اس ام اس روز معلم

اگر کسی بتواند معلم خوبی باشد ، خیانت کرده است اگر به کار خوب دیگری بپردازد . چرا که معلمی مقام پیغمبری و تعلیم مقام خدایی است .
معلم شهید ، دکتر شریعتی
*****----*****-----******-------
ای که الفبای زندگی را از سرچشمه نگاهت آموحتم ... معلم عزیز روزت مبارک ...
----****----****----****----
آنکه نقاش است و نقشي ساخته با قلـــــــم طرح نويي انداخته در مسير واژه هاي دوستــــــــي سطر سطــري زآشنايي داشته آنکه چون اسطوره هاي پارســي عين ولامي را به ميم افراشته هم رديف انبياء و عارفـــــــــــان پوششي بر جـــــهل جاهل بافته آنکه آهنگ و کلامي دل ربــا از يراي درس خـــــــــود آراسته چشمه هاي معرفت جوشــــد ز او دانشي از حد فزون انبـــــــاشته لحظه هايش پر شده از خـاطرات خاطراتي که زدل جان باخـــته هرچه از عطرش ببويم کم بود او گلستان ها ز گل ها کاشته آنکه معمار است و الگوي همه لاله اي بر قلب خود بگذاشته با سلاح علم در راه مـــــــــــــراد چون جلوداران به کفران تاخته آن معلّم آن مرّبي آن که او از فنونش عالمي پرداختــــــــه
او عزيز است و مقامش پاس دار چونکه يزدان نام او بنگاشته
--------------------********************************
معلم هدفت عشق است و ایثارهزاران خفته از عشق تو بیدارروزت مبارک
***********************---------------------------
دیروز میگفتم :مشقهایم را خط بزن … مرا مزن روی تخته خط بکش … گوشم را مکش مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن هر چه تکلیف میخواهی بگیر … امتحان سخت مگیراما کنون ..مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان
*************************************************************
سر دبیر شکلات روز معلم را بر دوست داران علم و ادب تبریک می گوید

روز معلم مبارک


امسال روز معلم را فقط به یک نفر تبریک می گم:فقط فقط فقط به مادرم استاد بدون تردید و مسلم زندگیم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

شکلات به تمام معنا



شکلات، ماده ایست که در تهیه ی انواع شیرینی جات در سراسر دنیا به کار می رود. این ماده را از دانه های درخت گرمسیری کاکائو به دست می آورند. اغلب واژه کاکائو و شکلات را به جای هم به کار می برند. اما باید بدانیم که کاکائو ماده ای تلخ مزه است که اصلاً به تنهایی استفاده نمی شود. در صنعت تهیه ی شکلات، این ماده را این گونه تعریف می کنند: دانه ی کاکائو از یک بخش جامد تشکیل شده است. این دانه همچنین شامل چربی می باشد که مخلوط این بخش جامد با چربی کاکائو، شکلات را ایجاد می نماید.

معمولاً شکلات را با استفاده از شکر شیرین می کنند و از آن شکلات تخته ای و یا حتی نوشیدنی هایی همچون شکلات داغ تهیه می کنند.

در تهیه شکلات از انواع کاکائو استفاده می شود. دانه های کاکائو از نظر تلخی و عطر و طعم با هم تفاوت دارند. بهترین شکلات ها را از گران ترین کاکائو که از دانه های درخت کریئولو به دست می آید، درست می کنند که البته تنها 10 درصد از شکلات ها را با استفاده از آن تهیه می شود. این کاکائوی گران قیمت، عطر و بوی بسیار خوبی دارد؛ در عین حال که تلخی آن هم نسبت به سایر انواع کاکائو خیلی کمتر است.

انواع مختلف شکلات
شکلات، ماده غذایی مشهوری در سراسر دنیاست که انواع و اشکال بسیار متنوعی دارد. معمولاً با تغییر در میزان مواد تشکیل دهنده ی شکلات ها، انواع متفاوتی از آن را ایجاد می نمایند.


•شکلات تیره: شکلاتی که بدون شیر تهیه می شود. گاهی به آن، شکلات ساده هم می گویند. معمولاً در تهیه آن، 35 درصد کاکائو به کار می رود.
•شکلات شیری: در تهیه آن، شیر هم به کار رفته است. در درست کردن آن ، 25 درصد کاکائو استفاده شده است.
•شکلات کم شیرین: نوعی شکلات است که برای تهیه غذاها به کار می رود. مقدار شکر آن هم کم می باشد.
•شکلات سفید: شکلاتی است که در تهیه آن، تنها از چربی دانه کاکائو، نه خود آن، استفاده می شود.

معمولاً اسانس نعنا، پرتقال، موز، توت فرنگی و... را برای طعم دادن به شکلات اضافه می کنند.

در شکلات های تخته ای از مغز میوه جات مثل، گردو، فندق، بادام زمینی و... استفاده می شود. گاهی عسل، کارامل، مربا، کشمش یا مویز هم در تهیه شکلات به کار می رود. شکلات یکی از معروف ترین اسنک ها در همه جای دنیاست.

تعریف حقوقی شکلات
شکلات به هر فراورده ای اطلاق می شود که از دانه کاکائو و یا از چربی آن حاصل شود. از آنجا که این ماده در تهیه بسیاری از فراورده ها به کار می رود، هر گونه تغییر در تولید آن تأثیر عمیقی بر صنعت می گذارد. اضافه نمودن مواد مختلف به آن، کاملاً بستگی به سلیقه مصرف کنندگان دارد.

امروزه بحث بر سر این موضوع است که آیا می توان مقدار کاکائوی استفاده شده در شکلات را کاهش داد؟ یا این که چربی موجود در دانه کاکائو را با مواد دیگری جایگزین نمود؟ اینها همگی می توانند هزینه های تولید کاکائو را کاهش دهند.

تاریخچه شکلات
در قدیم، شکلات را با الهه حاصلخیزی مرتبط می دانستند. شکلات در قسمت آمریکای مرکزی، نوعی کالای لوکس محسوب می شد و از دانه های کاکائوهم به عنوان پول استفاده می کردند. درتهیه نوشیدنی های شکلاتی، دانه های کاکائو را با شیره انگور یا عسل مخلوط می کردند. نوشیدنی های تهیه شده با کاکائو را گرم، سرد یا ولرم می خوردند و برخی به آنها، پودر وانیل یا حتی فلفل شیرین و تند اضافه می نمودند.

اولین بار، کریستوفر کلمبوس کاکائو را برای نشان دادن به پادشاه و ملکه اسپانیا از آمریکا به اروپا آورد؛ و خیلی زود، این ماده جزو مواد غذایی قاره اروپا گردید. آن زمان از شکلات تنها در انواع نوشیدنی ها استفاده می شد که البته مقداری شکر به نوشیدنی اضافه می کردند تا تلخی آن گرفته شود. تا قرن 17، شکلات در اروپا، ماده غذایی گران قیمتی محسوب می شد که تنها ثروتمندان سلطنتی از آن استفاده می کردند.

در سال 1828م، هلندی ها روشی اختراع کردند که طی آن، چربی دانه های کاکائو را می گرفتند و از آن، کره کاکائو تهیه می کردند. از باقی مانده دانه کاکائو هم پودر کاکائو تهیه نمودند. همچنین طی روشی دیگر، شکلات را قلیایی نموده و به این ترتیب، مزه تلخ آن را از بین می بردند. از آن زمان بود که شکلات ها به شکل امروزی تهیه شد. گفته شده که جوزف فرای، اولین کسی بود که در سال 1847م، شکلات های امروزی را عرضه نمود که به راحتی قابل خوردن باشند.

در سال 1867، فردی به نام دانیل پیتر، شمع ساز سوئیسی که به تازگی وارد کارخانه شکلات سازی پدر زنش شده بود، اولین شکلات شیری را عرضه نمود.
در تهیه این نوع شکلات، او از شیر خشک استفاده می نمود. همسایه اش هنری نستله«Henry Nestle» که کارخانه تولید غذای کودک داشت (هم اکنون هم در سراسر دنیا از محصولات مختلف شرکت نستله استفاده می شود) به او برای تهیه شیر خشک کمک کرد. خشک کردن شیر روشی برای نگهداری دراز مدت از شیر است که از فاسد شدن سریع آن جلوگیری می کند.

شکلات محرک است
از آن جا که شکلات حاوی کافئین و تریپتوفان است، محرک اعصاب می باشد. در اسب ها، مصرف مقدار کمی از آن، محرک قوی محسوب می شود و به همین دلیل، استفاده از شکلات برای اسب ها در مسابقات اسب سواری ممنوع می باشد.

شکلات برای سگ ها، سمی است
مصرف شکلات برای سگ ها و دیگر حیوانات کوچک جثه و همچنین برای اسب ها مضر است و همچون سم در بدن آنها عمل می کند. این بدان دلیل است که شکلات، حاوی موادی است که بدن این جانوران قادر به هضم آنها نمی باشد. اگر به این دسته از حیوانات شکلات دهیم، ممکن است دچار حالت غش، حملات قلبی، خونریزی داخلی و در نهایت مرگ شوند.

چرا شکلات خوشمزه است؟
یکی از دلایل لذیذ بودن شکلات این است که دمای ذوب آن با درجه حرارت بدن انسان یکی است و همین مسئله باعث می شود که شکلات، داخل دهان آب شود. همچنین با مصرف شکلات، هورمون آندورفین در خون ترشح می شود. این هورمون سبب آرامش و حالت خواب آلودگی می گردد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

تعریف داستانک

وقتی سعید رییس کوچه شد، من و گلی باهاش لج افتادیم. سیما طرفداری داداشش رو می‌کرد و می‌گفت: «شماها حسودین.» هما با آن هیکل گنده و عقل ناقصش می‌زد تو سر سیما و می‌گفت: «خفه شو!» فرح هم طبق معمول از پشت پنجره خانه‌شان لبخند می‌زد و می‌گفت: «حالا یه بار هم یه پسر رییس بشه، چی می‌شه؟!»
من برایم مهم نبود؛ چون می‌دانستم سر یک هفته سعید بی‌عرضه از ریاست برکنار می‌شود و دوباره من رییس می‌شوم. داشتم نقشه می‌کشیدم که چطور همان روز اول سعید را جلوی همه خیط کنم، که گلی با گچ صورتی که از کلاسهای مدرسه کش رفته بود، آمد. تا گچ را دیدم گفتم «برو به بچه‌ها بگو بعداز ظهر ساعت چهار همه تو کوچه جمع بشن؛ می‌خوایم مسابقه لی‌لی بذاریم.» گلی خوشش آمد و به دو رفت که به همه بگوید. می‌دانستم سعید لجش در می‌آید؛ چون تو بازی لی‌لی خیلی بی‌عرضه بود و هر وقت می‌باخت، می‌گفت: «خوب معلومه، این بازی دخترونه‌اس.» بعد هما می‌زد تو سرش و می‌گفت: «خفه!»
ساعت چهار شد. هما اولین نفر آمده بود. با هم رفتیم دم مدرسه و در زدیم؛ گلی آمد بیرون. با گچ و یک تکه سنگ مرمر. داشتیم می‌رفتیم دنبال سعید و سیما که فرح پنجره را باز کرد و گفت: «تو رو خدا از اینجا نرید؛ همین زیر پنجره بکشیدش که منم بازی رو تماشا کنم.»
هما گفت: «باشه. اصلاً تو داور.»
فرح کیف کرد. باز یاد پاهای نازک و کج فرح افتادم با آن صندلی چرخ‌دار؛ دلم سوخت. من هم گفتم: «آره، آره، فکر خوبیه.»
همین طوری که تو فکر پاهای مثل ماکارونی فرح بودم، چشمم افتاد به پاهای چاق و خپل هما. گفتم: «گنده‌بک! با دامن می‌خوای بازی کنی؟ برو خونه شلوار پات کن!»
هما گفت: «مگه چه عیبی داره؟!»
گفتم: «اگه همایون بیاد ببینه که می‌کشتت، برو شلوار بپوش.»
هما ناراحت رفت سمت خانه‌شان. داد زدم: «در خونه سعید و سیما رو هم بزن.»
می‌خواستم شروع کنم به کشیدن لی‌لی که یکهو سعید و سیما از راه رسیدند. سیما چشمهایش رو نازک کرد و گفت: «ببخشیدا مثل اینکه سعید رییسه، نه شما! گچ رو بده به سعید.»
می‌خواستم بگویم «اهکی!» که دیدم فرح از آن بالا دارد نگاهم می‌کند. گچ را پرت کردم جلوی سعید و گفتم: «زود باش بکشش.»
سعید بی‌عرضه با کمک سیما یک لی‌لی بدریخت کشید که من و گلی کلی غر زدیم و هی خط‌هایش را پاک کردیم و گفتیم از اول بکش. هما با شلوار كردی باباش اومد. عزیزم راست می‌گوید که عقل این دختر 2 ساله است!
خواستیم بازی را شروع کنیم که من گفتم: «قرارمون این که هر کی باخت از ته کوچه، یعنی مدرسه، تا سرکوچه، یعنی در خونه فرح‌اینا، به هر کس یه دور سواری بده. قبوله؟» گلی و هما گفتند قبوله. سعید و سیما به هم نگاه کردند. سعید هیچ چیز نگفت. سیما گفت قبوله. فرح حرف نزد؛ ساکت بود.
مثل همیشه من تندتند بازی می‌کردم، بدون اشتباه. سیما و گلی بد نبودند. و مثل همیشه از همه بدتر سعید بود. آنقدر عصبانی بود که مدام دستشویی‌اش می‌گرفت و می‌رفت تو مدرسه کارش را می‌کرد و می‌آمد. می‌دانست دارم کیف می‌کنم. عاشق لی‌لی بودم؛ چون همیشه با این بازی همه رآ می‌سوزاندم. خودم اول می‌شدم.

مرجع:http://www.dokhtiran.com/story/

شیر یارانه ای بی شیر یارانه ای

در کشوری مثل ایران ما هیچ وقت برنامه ریزی اقتصادی بلند مدت انجام ندهید چون با کوچک ترین تغییری همه چیز تغییر می کنه مثلا با تغییر قیمت شیر یارانه ای قیمت کرایه تاکسی ,کلوچه,بلیط سینما و توالت عمومی نیز افزایش می یابد بیابید پرتقال فروش را!!!