نمی دونم از دلتنگی های مدرسه و کلاس های سی یا چهل نفره زمان جنگ و نیمکت های چوبی سه یا چهار نفره و زنگ تفریح های آزادی و تنفس با ساندویج تخم مرغ!زنگ ورزش های دورازه میله و دنیای خاص خودش یا از دلتنگی برای هادی و هدی و آق بابا یا از لواشک و ترشک های یک تومانی ویا از صبح جمعه های تلویزیون که تنها صبح هفته بود که تلویزیون برنامه داشت آنهم چه برنامه هایی با مدرسه موشها شروع و به (بامزی شرمان و بارباپاپا ...) ختم می شدو یا کارت بازی که انواع مختلف داشت ماشین فوتبال کشور ...بگم,از اسکناس ده تومانی یا تلفن سکه ای 5 ریالی از شغل رویایی بچه ها در اون دوران که همه می خواستند یا دکتر شوند یا مهندس خیلی کم هم که ماجراجو بودند خلبانی را برمی گزیدند از چکمه های پلاستیکی و کاپشن های شمعی از خانه های ویلایی و حیاط دار از پارک نشستن های مردم ,از فیلم های کودکانه دزد عروسکها با آن "نه نه من گشنمه" یا "پاتال" با آن انگیزه بر آورده شدن آرزوهای دوران کودکی از آلبوم تمبری که از برادرم به من رسیده بود و یا ژیان هایی که دورانی داشته اند و پیکان سوارانی که ایرنی سوار بودند یا ننتندو کمودوری که آتاری با آن بازی هواپیما یا دزد و پلیسش و زیردریایی اش آنها را مغلوب کرد ویا تخم مرغ شانسی هایی که با آن که می دانستیم جایزه ای به اندازه دنیا درش جا نمی شود ولی باز هر بار آرزو داشتیم این بار جایزه اش چیز دیگری باشد و ساعت مچی هایی که با گاز گرفتن بر روی دست ایجاد می شد اگر مودب تر بودیم ساعت را نقاشی می کردیم آژیر قرمز و پناهگاه هم که بهترین بازی ما شده بود کیهان بچه ها تنها رسانه کودکانه بود البته دانستنیها هم کم یا بیش پیدا می شد ,در کنار روزنامه دیواری در مدرسه ,شاید جمعه ها بسیار لذت بخش بود تا دلگیر, به پارک رفتن با پدر و مادر و خواهر برادر و شام خوردن در راه پارک ویا جشن تولد گرفتن با آن کارت دعوت های آماده که اسم دعوت شونده و ساعت شروع و پایان و مکان تولد باید پر می شد و یا مداد قرمزی که در دبستان همراه ما بود و حرکات حروف را می گذاشت و یا به مدرسه آمدن اولیا و سوال پرسیدن وضعیت درسی از معلم و انضباطی از مدیر و ناظم و یا عشق مبصر شدن در کلاس اگر هم معدل بیست می شد کارت شهر بازی می گرفتیم و قطع برق های مکرر و کپسول گاز که بوتان داشت و پرسی گاز و ایران گاز که باید زنگ می زدی تا بیاورند و یا بادبادک بازی با آن دنباله های بلندی که هر چه بود زیبایی اش آن بود که خروجی ذهن ما بود,قسمتی از ذهنمان هم که هوشیار و بیدار و مدرسه ام دیر شد و الفی ,وقتی بابا کوچک بود یا نل و حنا بچه های کوه آلپ و یا ....بود,بازی های کوچه را فراموش نکنم که سخت دلتنگش هستم قایم باشک و لی لی و فوتبال پسرانه و خاله بازی دخترانه ,انشای مقایسه غیر قابل مقایسه ها علم وثروت ,پیک نوروزی همراه ما در عید, دنیای زیبایی بود .
امروزه کدامش مانده؟کودکان امروز در آینده از گذشته شان چه خواهند نوشت؟
امروزه کدامش مانده؟کودکان امروز در آینده از گذشته شان چه خواهند نوشت؟